سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بخشندگی، دوستی را نصیب [انسان [می کند و اخلاق را زینت می بخشد . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

جایگاه انرژی درمانی :


انرژی درمانی هم یک نوع هیپنوتیزم است . اگر کسی دستش طوری درد می کند که نمی تواند بالا بیاورد ، در واقع نفس او اراده ی قوی در حرکت دادن دستش ندارد در نتیجه دست او ضعیف شده و متقابلاً اراده او برای مقابله با ضعف دست او نیز ضعیف شده است و لذا نمی تواند دست خود را بالا بیاورد . حالا فردی که با تمرکز می تواند اراده خود را به او منتقل کند ، به شخص القاء می کند که تو می توانی دست خود را بالا بیاوری ، و این تصور را در خیال او تثبیت می کند . اگر نفس او این تلقین را پذیرفت ، دست خود را بالا می آورد ، و اگر درمان درد او به این است که چند روز دستش را تکان بدهد ، تکان می دهد و بعد هم که این خیال رفت ، چون چند روز دست خود را تکان داد ، دستش خوب می شود ، ولی تاثیر هیپنوتیزم در همان چند روز بود ، بقیه مربوط به بدن خود اوست . طرف مقابل پذیرفته که سردرد دارد ، با هیپنوتیزم به او القاء می کنی نه تو سرت درد نمی کند ، چون از اول سر درد او به ذهن و خیال او مربوط بود ، اگر پذیرفت سردردی نیست ، سردردش خوب می شود . چیزی که بعضی مواقع خود شما با نصیحت به طرف القاء می کنید ، حال اگر طرف توانست بپذیرد ، نتیجه می گیرد . بشر با انتقال خیال ، مسئله ای را که اصل آن خیالی بوده است می تواند تغییر دهد .

نوع دیگری از انرژی درمانی هست که با هیپنوتیزم فرق میکند ، از آنجایی که نفس بعضی از افراد تکویناً و به صورت خدادادی قدرت انتقال دارد ، می توانند اراده و توانایی خود را به دیگری منتقل نمایند . شما می بینید یکی قدش بلند است و دیگری کوتاه ، یکی هوشش زیاد است و دیگری کم ، به بعضی ها هم خداوند توانایی هایی می دهد که خود آنها حتی در ابتدا نمی دانند چنین توانایی هایی دارند . نفس طرف این توانایی را دارد که بتواند توانایی های نفس خود را به فرد دیگری منتقل کند . لذا اگر الان بنده دستم را نمی توانم بالا بیاورم با انتقال توانایی شخصی که توانایی انتقال قدرت نفس خود را به من دارد ، ممکن است بتوانم این کار را بکنم . بستگی دارد که بنده چقدر برایم امکان دارد توانایی های القاء شده را بگیرم . البته قدرت نفس آن شخص هم که قدرت خود را انتقال می دهد در این امر نقش دارد ، به همین جهت همه به یک اندازه شفا نمی یابند . بعضی ها هم مشکلشان بیش از اینهاست و به همین جهت اصلاً درمان نمی شوند . اگر آن نفس ، قدرت طرف مقابل را گرفت و از آن متاثر شد ، خودش آن را ادامه می دهد و آرام آرام با اراده هایی که اعمال می کند ، درمان می شود .
در مورد انبیاء الهی و ائمه ی معصومین «علیهم السلام» موضوع شفا دادن فرق می کند ، قلب آنها مظهر اسماء الهی است ، حال اگر مصلحت بدانند اسم خاصی را که مناسب رفع مشکل طرف است القاء می کنند و مشکل حل می شود . حضرت عیسی « علیه السلام » مظهر اسم حَیّ اند و لذا مرده را زنده می کنند . حضرت پروردگار در این امور به واسطه ی ذات مقدس حضرت عیسی « علیه السلام » بر روح و روان طرف جلوه می کند .
در بعضی موارد دیده شده است که طرف هیچ هنری ندارد و فقط از جهل مردم استفاده می کند و قصد منفعت جویی در میان است ، هیچ گونه زحمتی حتی در حد کسب هیپنوتیزم هم به خود نداده است ، که این نوع افراد مورد بحث ما نیست . بعضی ها با القائات ساده ، خیال طرف را تحت تاثیر قرار می دهند ، آن آدم ساده هم فکر می کند طرف کاری برایش کرده است . عبدالملک مروان از تعبیرکنندگان خواب پرسید من چند سال دیگر حکومت می کنم ؟ هیچ کدام چیزی نگفتند ، او عصبانی شد و آنها را تهدید به مرگ کرد . یکی از آنها گفت قربان ، شما چهل سال دیگر حکومت می کنید ، پرسید از کجا می گویی ؟ گفت امشب حضرتعالی چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند که هر دُرّ ، نشانه ی یک سال حکومت شما است . خلیفه با این امید که امشب چهل دُرّ قرمز را در خواب ببیند خوابید ، فردا که بیدار شد گفت به آن مُعّبر جایزه های فراوان بدهید ، چون به واقع من چهل دُرّ قرمز در خواب دیدم . بقیه معبرها از همکارشان پرسیدند تو چطوری آن حرف را زدی ؟ گفت : می دانید که خلیفه آدم ساده و زودباوری است و به همین جهت هر چیزی به او تلقین کنید در خاطرش می ماند . من به او تلقین کردم چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند ، خیال او چهل در برای خودش ساخت و به دنبال آن بود که در خواب آن چهل دُرّی را که خودش ساخته بود دید . و از این طریق جان خودم و شما را نجات دادم . از این کارها زیاد می شود ، گاهی خودمان نمی دانیم که چقدر تحت تاثیر خیالاتی هستیم که به ما تلقین شده است . اگر انسان با اصول و با عقل و حی الهی زندگی نکند زندگی اش پر از تلقین است ، هر چند ظاهر طرف تحصیل کرده است ولی زندگی اش پر است از همین تلقینات غیرواقعی که نه پایه استدلالی دارد و نه پایه ی الهی .
یک محقق ایتالیایی با توجه به خرافاتی که انگلیسی ها در زندگی خود پذیرفته اند ثابت کرد ، خرافی ترین مردم دنیا انگلیسی ها هستند . یعنی انگلیسی ها از آن موش پرست های هندی هم خرافی ترند . و واقعاً هم این طوری است که خرافی ترین مردم دنیا در اروپا هستند ، منتها در پوشش تکنولوژی آن را پنهان کرده اند .
در تحقیقاتی که شده دروغ ترین مجله های دنیا ، مجله هایی است که درباره ی روح و خواب و این گونه موضوعات سخن می گویند . بعضی از مطالب این مجلات بعداً دروغ بودنش افشا و معلوم شد که حدود ده سال مردم را بازی داده اند . کتاب « عالم عجیب ارواح » از آقای ابطحی تحت تاثیر همین مجلات نوشته شده است .
... ادامه دارد.
منبع:کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

جایگاه هیپنوتیزم :


سوال : جایگاه هیپنوتیزم در معارف اسلامی کجاست ، و جنبه های مثبت و منفی آن چه چیزهایی می تواند باشد ؟
جواب : هیپنوتیزم یا تاثیر روحی بر دیگران ، استعدادی است که در اکثر انسان ها هست ، اگر انسان آن استعداد را مدیریت کند طوری رشد می کند که شما حاصل آن را در عمل آنهایی که بقیه را هیپنوتیزم می کنند می یابید . هیپنوتیزم ؛ تمرکز روح است بر شخصی که می خواهیم او را تحت تاثیر اراده خود قرار دهیم . با تمرکز روح بر اراده ی خود ، آنچه را می خواهیم به طرف مقابل القاء میکنیم . با توجه به مجرد بودن نفس چنین امکانی در هر کس هست ، آنچه نباید مورد غفلت قرار گیرد حوزه تاثیر عمل هیپنوتیزم است که عبارت است از « خیال » . نکته ی دیگر نقش تمرکز است ، نفس انسان با تمرکز ، و یگانه کردن اراده ، قدرت نفوذ پیدا می کند . همان طور که خداوندکه عین یگانگی و احدیت است دارای نفوذ مطلق است ، نفس انسان نیز در تمرکز نفس ، به نحوه ای از وحدت دست می یابد و به همان اندازه قدرت و نفوذ پیدا می کند . شاید فیلم مستند « سفر به ماوراء » را دیده باشید . طرف با تمرکز زیاد بدون دست زدن به قطب نما آن را حرکت می دهد ، چون نفس انسان با تمرکز ، قدرت تاثیر پیدا می کند ، همان طور که خداوند با نظر به مخلوقاتش آنها را تحت تاثیر خود دارد . خداوند با توجه به و بدون هیچ گونه دست و تماسی کهکشان ها را به حرمت می آورد و آنها را در کنترل خود دارد ، همین طور که به خورشید نظر دارد ، خورشید را در کنترل اراده خود دارد . فرقش این است که اولاً : خداوند عین اراده و توجه است . ثانیاً : آنچنان است که کاری او را از کاری باز نمی دارد ، چون در مقام جامعیت است و صفاتش عین ذاتش می باشد .
آنچه باید بدانید این که اولاً : تمرکز قدرت می آورد . ثانیاً : موجود مجرد هر جایی که اراده کند باشد ، در آنجا حضور دارد و می تواند اراده خود را در آنجا اعمال کند . همان طور که در ورزش بدن سازی ، انسان از طریق تمرکز روی ماهیچه های خود و حرکت دادن ممتد آنها ، صورت خاصی را که در ذهن دارد به ماهیچه ها تحمیل می کند و در نتیجه پس از مدتی آن صورتی را که انسان مایل بود به ماهیچه هایش بدهد ، در ماهیچه ها ظاهر می شود . طرف با تمرکز ، از دور ، بدون استفاده از دست ، قاشق چایخوری را کج می کند ، البته برای این تمرکز مدت ها باید وقت بگذارد . در فیلم « سفر به ماوراء » آن خانم روسی نه تنها عقربه ی قطب نما ، بلکه جعبه آن را حرکت می دهد و خودش می گوید ؛ در همان مجلس ـ در اثر تمرکز شدید ـ دو کیلو از وزنش کم می شود ، در تمرکز و با ایجاد وحدت در اراده ، تاثیر بر اشیاء و افراد بیشتر می شود ، این اندازه باید انرژی صرف کرد . هنر تمرکز را عده ای با نظم خاص و جهت امر خاصی شکل دادند و هیپنوتیزم را پدید آوردند . هیپنوتیزم یک نوع تمرکز روح است بر روح طرف مقابل و نسبت به تمرکزهایی که موجب تصرف در امور مادی می شود آسان تر است . طرف با دستوراتی که می گیرد ذهنش را روی موضوعی خاص متمرکز می کند و چون تمرکز ، قدرت می آورد می تواند اراده ی خود را بر اراده ی طرف مقابلش تحمیل کند ـ به شرطی که هیپنوتیزم شونده مقاومت نکند ـ تمرکز علاوه بر عمل هیپنوتیزم در سایر امور تا آنجا قدرت می آورد که انسان می تواند چهار قالب یخ را با یک ضربه بشکند . درست است که با قدرت کامل ، دستش را روی یخ ها می کوبد ، ولی آنچه نقش اصلی را دارد تمرکز ذهن اوست روی یخ ها . حرکت دست تمرکز او را کامل می کند .
تمرکزی که در هیپنوتیزم نیاز است ، آسان تر است از تمرکزی که در « ذن » لازم است . هیپنوتیزم کننده با تمرکز ، روح طرف مقابل را تحت تاثیر خود قرار میدهد . مثلاً به او می گوید : تو الان خوابی ، و او به خواب می رود . سپس به او می گوید : تو الان به خانه مادرت می روی ، روح طرف می رود خانه مادرش . به او می گوید : تو می توانی بدن خود را به صورت افقی بین این دو صندلی نگهداری ، بعد که شما بدن او را بین دو صندلی قرار می دهید، مثل یک چوب آن را نگه می دارد . از آن آقایی که هیپنوتیزم می کرد پرسیدم چقدر وقت برای این کار صرف کرده اید ؟ گفت چهار سال ، حالا ممکن است کمتر هم بشود وقت گذاشت .

موقتی بودن تاثیر هیپنوتیزم :


توجه داشته باشید جایگاه تاثیر هیپنوتیزم خیال طرف مقابل است و تاثیر آن هم به اندازه ی پایداری خیال است . در جلسه ای که بنده نیز حاضر بودم به طرف گفت شما بعد که بیدار می شوید یک ربع نمی توانید صحبت کنید ، او هم وقتی بیدار شد واقعاً هر چه تلاش کرد صحبت کند نتوانست ، چون قوه ی خیال او تحت اراده خودش نبود ، به نفس او القاء شده بود که نمی تواند یک ربع صحبت کند ، با اینکه از حالت هیپنوتیزم درآمده بود ، در مرتبه ای از نفس خود و با اراده ی خود می خواست صحبت کند ، ولی مرتبه دیگر نفس او که تحت تاثیر خیالش بود قادر به صحبت کردن نبود . در یک مورد دیگر به طرف که سیگاری بود گقت شما سیگار دوست ندارید ، شما سیگار دوست ندارید . وقتی بیدار شد اگر به او سیگار می دادند حالش به هم می خورد . ولی فراموش نکنید که این حالت موقت است ، چون جنس خیال چیزی است که پایدار و همیشگی نیست و لذا آن شخص بعد از مدت کمی مثل قبل کاملاً معتاد به سیگار است . با توجه به موقت بودن خیال ، تاثیر هیپنوتیزم نیز موقت است و در همان حد می تواند موثر باشد . اخیراً شنیده اید یک عمل سزارین را با هیپنوتیزم انجام دادند ، به این صورت که آن خانم را شخص هیپنوتیزم کننده در تمرکز خود قرار میدهد و به او القاء می کند که در حین زایمان درد نخواهی داشت و در نتیجه عمل زایمان بدون درد را انجام می دهند . در فیلم سفر به ماوراء ملاحظه فرمودید که طرف را هیپنوتیزم کردند و دندانش را بدون درد و با کمترین خونریزی کشیدند . آری در همین اندازه می توان طرف را تحت اراده خود قرار داد و خیال خود را به او منتقل کرد .
... ادامه دارد.
منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

سحر ، حرکتی به سوی باطل :


قرآن در رابطه با ارزش کار ساحران می فرماید : « ویتعلمون ما یضرهم و لا ینفهم » (19) آنهایی که سحر آموزش می دهند ، چیزی را آموزش می دهند که ضرر به آنها می رساند ولی نفعی برای آنها ندارد . سحر نه برای ساحر هیچ فایده ای دارد ، نه برای کسی که به ظاهر به او کمک می کنند تا از طریق سحر از خطرات رهایی یابد ، بلکه ضرر می رساند بدون هیچ نفعی . چون سراسرش رفتن در مسیر باطل است ، تمام تلاش آنها در نهایت بی ثمر خواهد بود . معاویه بسیار تلاش کرد تا پسرش یزید ولیعهد شود . یکی از کارهایش این بود که امام حسن « علیه السلام » را زهر خوراند و شهید کرد تا مانعی در راه ولایتعهدی پسرش در بین نباشد ، نتیجه اش این شد که دست پسرش را به خون امام حسین « علیه السلام » آلوده کرد . باید همواره متوجه باشیم کار باطل اگر ظاهرش هم زیبا جلوه کند و انسان احساس کند دارد موفق می شود و در نهایت رسوایی و بی ثمری پیش می آورد . نگویید این جادوگر خیلی زرنگ است و کارها را خوب پیش بینی می کند ، فرض میگیریم زرنگی اش در حد معاویه باشد ، نتیجه چه می شود ؟ به قرآن توجه کنید که می فرماید : سحر به خودی خود هیچ نفعی ندارد . حالا موضوع گناهی که انسان با رجوع به ساحر مرتکب می شود بحث دیگری است . قرآن در رابطه با شراب و قمار می فرماید : « یسالونک عن الخمر و المیسر قب فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما ... » (20) ؛ درباره ی شراب و قمار از تو می پرسند بگو در آن دو گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است ولی گناهشان از سودشان بزرگ تر است .
می فرماید درست است که مشروب بد و حرام است اما نفع هم دارد با این همه گناه آن از نفع آن بیشتر است . اما راجع به سحر می گوید یک ذره هم نفع ندارد . از این آیه می فهمیم حالا که سحر هیچ فایده ای ندارد بهتر است انسان سحر نداند . حال اگر من بروم عمرم را جهت آموزش این کار بی ثمر تمام کنم ، در قیامت باید جواب بدهم . از طرفی با توجه به اینکه قرآن می فرماید آموزش سحر ، آموزش چیزی است که هیچ نفعی ندارد و ضرر دارد ، اگر جادوگر ، جادوگر واقعی هم باشد و به واقع از طریق جنینان سر به سر ما بگذارد ، کاری نمی تواند بکند ، چه رسد که اکثر مدعیان سحر ، هیچ جنی در اختیار ندارند و عموماً افکاری را به خیالات ما القاء می کنند ، مثل همان کتکی که طرف از جنیان می خورد و در واقع از خیالات خود کتک می خورد . با این همه اگر اراده کنند که سر به سر ما بگذارند ، به اذن خدایی است که فرمود : آنها به خودی خود قدرت هیچ نفع و ضرری ندارند ، چشم زدن نیز در همین راستا است . امام حسن « علیه السلام» می فرمایند : دوای چشم زخم این است که آدمی این آیه را بخواند : « و ان یکادالذین کفروا لیزلقونک بابصارهم لما سمعوا الذکر و یقولون انه لمجنون و ما هو الا ذکر للعالمین (21) » (22) که بحث آن گذشت .

چگونگی احضار روح :


در بحث احضار روح هم موضوع باید درست بررسی شود ، چون در واقع در احضار روح ، روحی احضار نمی شود و پای شیطان در میان است . حتی همان هایی که به گفته ی خودشان احضار روح می کنند ، می گویند ؛ ابتدا می گوییم خودت را معرفی کن اگر معرفی نکرد می فهمیم شیطان آمده است ، بساط را جمع می کنیم ، چون کار خطرناک می شود .
یکی از همین افراد می گفت با اینکه در عملیات احضار روح ، روحی که آمد خود را معرفی نکرد ، باز هوس کردم ادامه دادم ، به قول خودش طوری دست آنها افتاده بود که به راحتی در جسم و روحش تصرف ها می کردند ، می گفت : یک مرتبه کیفی را که دستم بود آن قدر سنگین می کردند که نمی توانستم از زمین بلند کنم ، یا می گفت وسط جمعیت قلقلکم می کردند و موجب آبروریزی می شدند . می گفتند باید بروی زباله دانی ها را تمیز کنی و شده بودم یک آدم خُل و چِل . می گفت : می خواستم غذا بخورم هنوز دو لقمه نخورده بودم می گفتند پاشو برو غذاها را بیانداز توی سطل زباله ، و خلاصه از او یک آدم این چنینی ساخته بودند . چه کسی شروع کرد ؟ جز اینکه خودش به آنها میدان داد ؟ ولی چون آدم خوبی بود و خداوند می خواست فقط او را تنبیه کند ، یک مرتبه رفته بود خدمت یکی از علماء سادات ، ناخودآگاه شروع کرده بود قضیه اش را برای آن آقا تعریف کند آن عالم هم به نور علم و سیادتش تاثیر لازم را می گذارد و او را در پناه خود می گیرد . می گفت : در حینی که در خدمت آن آقا بودم داد می زند پاشو بیا بیرون . آن عالم آن شب هم او را نگه داشت تا صُور ذهینه او از تاثیر آنها آزاد شود و به لطف الهی نجات یافت . با این همه تا مدتها مشکل داشت به طوری که ظاهرش هم دیگر ظاهر انسان های معمولی نبود .
باید در رابطه با احضار روح با هوشیاری بیشتری تامل بفرمائید ، حال چه آن روح خود را معرفی کند و چه نکند ، فرق نمی کند ، در هر حال حضور شیطان در میان است ، با این تفاوت که ابتدا میان حضور خود را در ما امتحان می کند و سپس وارد می شود .
ممکن است در احضار روح اراده کنید مثلاً روح پدربزرگتان حاضر شود و شما سوال کنید اگر پدر بزرگ من هستی بگو چند پسر و چند دختر داشتی ، و او هم همه را درست بگوید و شما فکر کنید پس واقعاً روح پدربزرگتان است که حاضر شده ، در حالی که شیطان است و او می داند پدربزرگ شما چند فرزند داشته ، همان طور که همین حالا شیطان ناظر اعمال ما است و کارهای ما را زیر نظر دارد . (23)
ممکن است از روحی که احضار کرده اید سوال کنید آنجا چه خبر و او هم شروع کند از واقعیات برزخ و قیامت برای شما بگوید ، و شما تصور کنید چون شیطان از برزخ و قیامت سخن نمی گوید پس باید آن روح ، یک روح واقعی باشد که احضار دشه است . در حالی که شیطان به وضع شما نگاه می کند ، اگر دید از طریق باورهای مذهبی می تواند شما را به خودش مشغول کند همان طریق را دنبال می کند ، مهم آن است که شما را مشغول همین چیزها بکند . به فرمایش آیت الله دستغیب « رحمه الله علیه» ؛ « گاهی شیطان برای مشغول کردن ما در دل ما وسوسه می کند که کتابی در رد شیطان بنویسیم » (24)
عمده آن است که متوجه باشیم هیچ روحی اذن ندارد که با طرفندهایی مثل احضار روح ، از آن عالم به طرف ما بیاید هر کس آن دنیا مشغول اعمال خودش می باشد ، مگر آنکه خداوند به او اذن دهد تا با ما ارتباط پیدا کند و آن هم ربطی به کارهایی مثل عملیات احضار روح ندارد .
چون در احضار روح گرفتار شیطان می شویم به ما فرموده اند حرام است و موجب از بین رفتن فرصت هایی است که می توان در آن فرصت ها به معارف عالیه و اخلاق حسنه دست پیدا کرد .
موضوع مدیوم یا واسطه با احضار روح متفاوت است در مدیوم به روحی که آماده سیر در عالم غیب است گفته می شود به آن عالم سیر کند و از عوالم غیب خبرهایی بیاورد که این ربطی به احضار روح ندارد ، هر چند ناممکن است این عمل را هم تحت عنوان احضار روح به شمار آورند ولی این غیر از احضار روحی است که امروزه با روش هایی خاص مثل میز احضار روح یا استکان انجام می دهند . علامه حسینی تهرانی در کتاب معادشناسی می فرماید : برادر علامه طباطبایی « رحمه الله علیه » یک شاگردی داشتند که در نزدشان فلسفه می خواند و می توانست با ارواح بسیاری از علماء ارتباط برقرار کند و داستان هایی از ارتباط او با علماء نقل می کنند . (25)
... ادامه دارد.

پی نوشت‌ها:


19) سوره ی بقره ، آیه ی 102
20) سوره ی بقره ، آیه ی 219
21) سوره ی قلم ، آیه ی 51
22) جامع الأخبار ، ص 157
23) قرآن در آیه ی 27 سوره ی اعراف می فرماید : « شیطان و قبیله ی او شما را از جایی می بینند که شما آنها را نمی بیند» .
24) « استعاذه » آیت الله دستغیب ، ص 24
25) « معاد شناسی » ، آیت الله حسینی تهرانی ، ج 1 ، ص 182


منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

آیا خانم ها حسودند ؟!
اگر تا کنون حس حسادت نسبت به چیزی داشتید، یا به عبارتی اگر واقعاً یک چنین حسی کرده باشید، آنوقت دقیقاً متوجه می‌شوید که منظور من چیست. قلبتان آنقدر تند می‌زند که گویی می‌خواهد از سینه تان جدا شود. نفستان در سینه حبس میشود و ترس تمام وجودتان را فرا می‌گیرد. حسادت نه تنها می‌تواند عزت نفس را در وجود شما بکشد، بلکه اجازه نمی دهد بدن شما به صورت نرمال واکنش نشان داده و عملکرد روزانه طبیعی خود را دنبال کند. حسادت می‌تواند روابط را از هم بپاشاند و خانواده‌ها را نابود کند.
برای بیشتر خانم‌ها حسادت به صورت یک حس همیشگی در می‌آید و به مرور زمان تبدیل به یک بیماری مزمن می‌شود. زمانیکه این حس به آنها حمله می‌کند، هیچ گونه کنترل و قدرتی بر روی آن ندارند.
سایت اینترنتی اعتماد به نفس برای خانم‌ها تحقیقات متعددی را بر روی 50,000 زن انجام داده که در این میان نیمی از آنها با قاطعیت تمام اظهار داشته اند که حس حسادت در آنها وجود دارد. به هر حال اگر یک خانم باشید به احتمال 50-50 قادر هستید که این حس را در وجود خود نابود کنید.
یکی از موارد جالب در مورد حسادت این است که مقوله حسادت هر روزه در حال رایج‌تر شدن می‌باشد، اما حتی اگر مانند بیماری به نظر برسد، باید توجه داشت که یک بیماری به حساب نمی‌آید. شما مانند بیماری نمی‌توانید آنرا از کس دیگری بگیرید و از دیگران به شما سرایت نمی کند. اما چرا در حال حاضر حسادت شایع‌تر از گذشته است؟
خانم‌ها به خصوص در جوامع غربی اخیراً تغییرات و تحولات اجتماعی قابل توجهی را در حال تجربه کردن هستند. خانم‌ها در حال حاضر موقعیت‌های زیادی را برای پیشرفت و ترقی در برابر خود دارند که در طول تاریخ بی‌نظیر بوده است. در یک کلام می‌توان گفت که خانم‌ها به طور کلی انتخاب‌های بی‌سابقه‌ای را در زندگی پیش روی خود می‌بینند.
حتی خانم‌هایی که از دنیای جنسی به دور هستند باز هم این حق را دارند که شریکی رمانتیک مطابق با آنچه خودشان می‌خواهند انتخاب کنند. آنها می‌توانند انتخاب کنند که با چه کسی و برای چه مدت زمانی ارتباط برقرار کنند. آنها می‌توانند انتخاب کنند که مادر شوند و یا کار کنند، و حتی می‌توانند هر دوی این موارد را در کنار هم داشته باشند؛ اما چرا برخی از خانم‌ها توانایی بزرگداشت چنین موقعیت مناسبی که در پیش رویشان قرار گرفته است را ندارند؟ چرا به جای اینکه احساس قدرت کنند باز هم برخی از آنها تصور می‌کنند که ناامن هستند، در دام گرفتار می‌شوند و می‌ترسند؟ دلیلش این است که وقتی قدرت انتخاب کردن به میان می‌آید، میزان انتخاب‌ها زیاد می‌شود و در این حالت خانم‌ها قدرت انتخاب کردنشان را از دست می‌دهند.
این حقیقت ساده می‌تواند به شما کمک کند تا در دور تسلسل حسادت گرفتار نشوید؛ اما شما باید این قدرت را در وجود خود افزایش دهید. در عین حال باید به این نکته توجه داشته باشید که تنها با خواندن لغات و کلمات به نتیجه‌ی دلخواه نمی‌رسید.
در این میان شما نیاز به شجاعت نیز دارید. خانم‌هایی که نمی توانند خودشان را با مبحث "از دست دادن" تطبیق دهند، معمولاً در ردیف انسان‌های حسود قرار می‌گیرند. حسادت زمانی در وجود شما ایجاد می‌شود که خودتان را در موقعیتی ببینید که در حال از دست دادن چیزی هستید که برایتان ارزشمند بوده است و یا چیزی را که مال شما بوده از شما بگیرند.
اما زمانی که حس حسادت به شما دست می‌دهد، چه اتفاقی می‌افتد؟ احساسات شما سبب بروز چه نوع رفتاری در شما می‌شوند؟ شما دیگر دوست داشتنی نخواهید بود، بیش از اندازه و به صورت غیر منطقی متوقع می‌شوید، توانایی اعتماد کردن به دیگران را از دست می‌دهید، و در حقیقت می‌توان گفت که هر چیزی که می‌خواهید باشید درست در نقطه‌ی عکس آن قرار می‌گیرید و تبدیل به شخصی می‌شوید که اصلاً دلتان نمی‌خواهد باشید. رفتارتان تاثیر عکسی بر روی اطرافیان می‌گذارد و زمانیکه کاری را انجام می‌دهید تا به نتیجه‌ی خاصی برسید، دقیقاً به نقطه عکس آن نتیجه می‌رسید. حسادت سبب می‌شود تمام چیزهایی را که قصد دارید از آنها محافظت کنید، از دست بدهید.
از سوی دیگر خانم‌هایی که می‌توانند قبول کنند که همیشه احتمال از دست دادن وجود دارد، می‌توانند خیلی راحت‌تر بر مشکلات خود غلبه کرده و از توانایی‌ها و داشته‌های خود به بهترین نحو استفاده کنند. به جای اینکه ناراحت این امر باشند که ممکن است زمانی شغل، دوست و یا چیز دیگری را از دست دهند، تمام حواس خود را بر روی این مطلب متمرکز می‌کنند که از لحظه‌هایی که در آن شغل هستند و یا از زمانی که با آن فرد بخصوص هستند، بیشترین لذت را ببرند. این نوع نگرش، خانم‌های حسود را از خانم‌های غیر حسود جدا می‌کند. این نگرش جالبی است و به راحتی می‌تواند نظر دیگران را به شما جلب کند.
از این گذشته زمانیکه دیگران چنین خصیصه‌ی اخلاقی جذابی را در وجود شما کشف کنند، دیگر به راحتی از شما جدا نخواهند شد.

گام بعدی برای خانم‌های حسود . . . .
 

باید بپذیرید که شما هم انسان هستید و قبول کنید که نمی‌توانید کل دنیا را مجاب کنید که مطابق میلتان عمل کند. با این وجود باید توجه داشته باشید که:
. حق انتخاب دارید
. می‌توانید بر روی دیگران تاثیر گذار واقع شوید (اما نه اینکه بخواهید آنها را کنترل کنید.)
. اگر هشیارانه انتخاب کنید و تاثیر مثبت بگذارید، احتمال ایجاد حس اعتماد به نفس، امنیت و ارزش به بالاترن میزان خود افزایش پیدا می‌کند.
شما به عنوان یک زن، توانایی‌هایتان خیلی بالاتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کنید. هر لحظه این حقیقت را در ذهن خود مرور کنید و آنرا با خود تکرار نمایید. اگر می‌خواهید این مطلب همواره در ذهنتان باشد می‌توانید بر روی یک تکه کاغذ بنوسید "من از عهده‌ی همه کارها بر می‌آیم" یا می‌توانید آنرا با رژ لب بر روی آینه‌ای که هر روز خودتان را در آن نگاه می‌کنید، بنویسید!
مسئولیت کامل این حس را به عهده بگیرید. هیچ کس مسبب آن نیست، جز خود شما؛ و اگر قرار است تنها یک نکته از این مقاله در ذهنتان باقی بماند این مطلب را به خاطر بسپارید: اگر اجازه دهید حسادت بر شما غلبه کند، همیشه چیزی را که در تلاش برای محافظت از آن هستید، از دست خواهید داد.
هیچ شکی وجود ندارد – حسادت امری پوچ و بی‌اساس است.
منبع: http://www.funpatogh.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

چگونگی فهمیدن حرف دل خانم ها از حرکات آنها
بـرخـلاف زنـان کـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه که مقصودشان است را می گـویند و آنچه را که می گویند مقصودشان است. صحـبـتــهای آنان رک و راست و بی پرده می باشد. از طـرف دیگر زنان بخصوص هنگام گفتگو عموما زیرک تـر و پیچیده تر هستند. به همین خاطر است که تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
خواه باور کنید یا نه، زنان دائما از طریق زبان جسمانی خود در حال ساطع نمودن علائمی هستند که نمایانگر اندیشه و خواسته شان در آن هنگام است. تنها راه حل، رمز گشایی این علائم می باشد، که بخصوص در روزهای آغازین آشنایی که هنوز یکدیگر را نمی شناسید، مفید خواهد بود.
نشانه های جسمانی زیر را چک کنید تا متوجه شوید مفهوم حرکات چشمها و پاها زمانی که لبان همسرتان بسته است چیست.

علائم تمایلات عاطفی :
 

علائم تمایلات عاطفی همانند علائم دلربایی است، فقط کمی شدیدتر و با افت و خیز بیشتر. تماسهای چشمی افزایش یافته و طولانی تر می گردد. مردمک متسع شده بیانگر بیداری احساس است. برخی حالتها و ژستها نیز میتواند نشانه واضحی باشد. معمولا اینگونه رفتار علنی در زمانی است که زن و شوهر با یکدیگر تنها باشند.
عکس العمل شما : همسرتان آماده است، بنابراین با مهربانی پاسخ او را بدهید. با او صمیمیت بیشتری برقرار کنید، رفتارش را تکرار نمایید و تماسهای چشمی را افزایش دهید.

دل ربایی :
 

تشخیص زنانی که سعی در جلب توجه شوهرشان دارند آسان است، در حقیقت تمامی جلوه های زبان جسمانی و حرکات بدنی آنها دچار تحولی شگرف می گردد. در ابتدا آنها بسمت شوهرشان متمایل شده و تماسهای چشمی بسیاری برقرار می کنند. آنان بیش از معمول خندیده و دائما لبخند می زنند، صرفه نظر از اینکه گفته شوهرشان بامزه بوده باشد یا خیر. آنها لبهای خود را به هم می فشارند. در کل چهره شان سرزنده تر است.
زنان دلربا همچنین حالت بی تابی و بیقراری بیشتری دارند و معمولا این حالت از لمس کردن جواهرات، چرخاندن حلقه و کشیدن گردنبند مشخص می گردد. علت هیجانات عصبی است؛ چون ضربان قلب آنها نسبت به حالت عادی اندکی بیشتر شده و برای رهایی از تنش نیاز به روزنه ای پیدا می کنند.
ممکن است با موهایشان نیز بازی کنند و دستشان را بطور غیر معمول روی دست دیگر قرار دهند که ممکن است نشانگر این باشد که مایلند شوهرشان به همان صورت دست او را بگیرد.
عکس العمل شما : اگر همسرتان اغلب یا تمامی نشانه های دلربایی فوق را بنمایش گذاشت، احساس اطمینان نموده و با جدیت و دلگرمی حرکت کنید. اساسا، اعمال وی چراغ سبزی برای شما جهت شروع کاری ( شستن ظرفها! ) می باشد.

بی علاقگی :
 

علائم فیزیکی که حاکی از فقدان علاقه خیلی زیاد شبیه معکوس نشانه های دلربایی هستند. برای مثال اگر با دختری در دومین جلسه آشنایی در حال گپ زدن باشید و او مرتبا نگاهش را بجای شما به چیزهای دیگر معطوف نماید، یا به شما علاقمند نیست یا دختری خجالتی است. اگر کاملا آرام بوده و درعین حال بندرت لبخند بزند، احتمالا جذب شما نشده است. بخاطر داشته باشید که گفتگوی سرزنده و حتی نیمه عصبی و ژست هایی که با انقباض اعضای بدن همراه باشد نشانه گرایش است، بنابراین رفتار خشک و بی روح عکس آنرا نشان میدهد.
نشانه های دیگر بی علاقگی می تواند دور شدن نسبت به شما و جمع کردن دستها بصورت متقاطع می باشد. عمل جمع کردن دستها بصورت متقاطع بطور واضح بیانگر این است که او از لحاظ فکری و جسمی گرایشی به شما ندارد.
عکس العمل شما : در چنین شرایطی راه حل بخصوصی وجود ندارد. چند بار سعی کردن برای بدست آوردن دل او به کسی صدمه ای نمی زند. اگر چه از هر 10 مورد 9 مورد بی نتیجه باقی می ماند، بنابراین زیاد خودتان را خسته نکنید.

احساس ناسازگاری :

اگر همسرتان از قصد و منظور شما و یا از احساساتش نسبت به شما، و یا کاری که باید در یک موقعیت خاص انجام دهد مطمئن نباشد، علائمی از خود ساطع می کند که بیانگر احساس ناسازگاری و دودلی در وی می باشد. برای انطباق یافتن با احساسات ناسازگار، جسمش علائمی ناسازگار از خود منتشر می کند، ترکیبی از علائم دلربایی و بی علاقگی که در بالا عنوان شد. به عنوان مثال ممکن است در ابتدا به شما خیره شده و ناگهان روی برگرداند و یا احتمال دارد روی صندلی متمایل به شما بنشیند و زمانی که شما نیز برای تکرار عمل او کمی به جلو حرکت می کنید، طوری رفتار نماید که گویی ناگهان تصمیمش عوض شده و با کمرویی به طرف عقب صندلی برگردد. این یعنی او هنوز نمی داند که چگونه در مورد شما فکر میکند.
عکس العمل شما : در چنین شرایطی موضوع را تحمیل نکنید. آرام حرکت کنید، دوستانه و با صمیمیت ولی نه آنچنان دلبرانه. به او فرصت دهید تا خودش را با شما تطبیق دهد.

عصبانیت :
 

اغلب مردم هنگام دیدن عصبانیت می توانند آنرا تشخیص دهند، اما گونه های از خشم وجود دارند که به وضوح انواع معمولی نمی باشند. مثلا خشمی که توسط باریک کردن چشمها و یا محکم بسته نگاه داشتن دهان ابراز می گردد که ممکن است با کج نمودن سر و گره کردن محکم مشت همراه شود. همچنین ممکن است همانند نشانه بی علاقگی دستهایش را بصورت متقاطع جمع کند ولی هنگام عصبانیت محکم تر و مشخص تر است. اگر دست به کمر ایستاد، این نیز یک علامت خیلی خیلی بد و خطرناک میباشد.
برخلاف انواع زبان جسمانی که در بالا ذکر شد، این نوع رفتار معمولا مدتی پس از آشنایی اولیه اتفاق می افتد نه در مرحله آغازین آشنایی. هرچند احتمال دارد مزه آن را در همان ابتدا نیز بچشید که در این صورت بدانید که عصبانیت او نه بخاطر شما بلکه بخاطر چیز یا شخص دیگری است.
عکس العمل شما : زنـی که قبلا رنجیده خاطر شده، تمایل به نشان دادن بی علاقگـی و بی توجهی دارد. به او کمی فرصت دهید تا به تدریج عصبانیتش فروکش کند.

تفسیر علائم مختلط :
 

بیاد داشته باشید که زبان جسمانی زنان اغلب علائم مختلط ساطع می کنند. برای مثال برخی زنان برای دلربایی از شوهرشان حتی اگر بصورتی رمانتیک به او علاقه داشته باشند، از سخنان طعنه آمیز و تحقیر کننده استفاده می کنند. اگر همسرتان با حرفهایش به شما توهین و بی احترامی میکند، اما همه علائم دلربایی را از خود نشان میدهد، برخلاف پیغام ظاهری، 90 درصد احتمال دارد به شما علاقمند باشد.
بخاطر داشته باشید که زبان جسمانی با صدایی بلندتر از الفاظ صحبت می کند و برخلاف گفتگو، مخفی نمودن نیات و اغراض واقعی از طریق اعمال فیزیکی بسیار مشکل تر است. حرکات همسر خود را با دقت مشاهده نموده و در مقابل عملی مناسب انجام دهید.
منبع:www.limoonat.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

چرا فراز و نشیب‌های روحی خانم‌ها از آقایان بیشتر است؟
 

روان‌شناسی رفتار زنان
همه چیز خوب پیش می‌رفت. من و همسرم با علاقه زندگی مشترک را آغاز کردیم و من به اشتیاق دیدن روی خندان همسرم، خستگی کار را فراموش کرده و به منزل می‌آمدم. اما انگار من مرتکب اشتباهی شده‌ام و یا همسرم دیگر مثل گذشته به من علاقه ندارد چون گاهی آن‌قدر ناراحت، بی‌حوصله و عصبی است که حتی دوست ندارد با من کلمه‌ای صحبت کند. واقعا چه شده است؟
خانم‌ها گاهی خیلی سرحال و سرخوش‌اند و گاهی خیلی بی‌حوصله و غمگین. واقعا برای آقایان تعجب‌آور است که چرا خانم‌ها یک دقیقه می‌خندند و خوشحالند و چند ساعت بعد و یا روز بعد گریه می‌کنند و ناراحتند. شما آقایان در این باره چه می‌دانید؟ چه عاملی باعث این تغییر روحیه عظیم می‌شود؟ آیا تقصیر خود آنهاست؟ آیا آنها زیاده از حد حساس‌اند؟

مثل موج، بالا و پایین
 

بهتر است آقایان این واقعیت را باور کنند که یک زن، درست مثل موج است. اعتماد به نفس خانم‌ها همانند حرکت امواج، بالا رفته و پایین می‌آید. وقتی یک خانم احساس کاملا خوبی دارد به اوج می‌رسد اما ممکن است ناگهان خلق او تغییر و موج‌های روحی او افت کند. این به‌هم خوردگی هیجانی، موقتی است. بعد از اینکه خانم به پایین‌ترین حالت روحی رسید، خلق او ناگهان تغییر کرده و دوباره درباره خودش احساس خوبی پیدا می‌کند یعنی موج روحی او به طور خودکار دوباره بالا می‌رود.

مخزن عاطفه و عشق
 

وقتی موج روحی یک خانم بالا می‌رود، او به مخزن عظیمی از عشق تبدیل می‌شود و می‌خواهد آن را به همسرش تقدیم کند. وقتی این موج پایین می‌آید، از درون احساس تهی بودن می‌کند و نیاز دارد تا دوباره مخزن عشقی خود را پر کند، پس به دریافت عشق و توجه احتیاج دارد. اگر در این شرایط که در عمق ناراحتی است، به او عشق بورزید و حمایتش کنید، به طور خودکار دوباره احساس بهتری پیدا می‌کند و دوباره می‌تواند رابطه‌ای عاشقانه با شوهرش برقرار کند. در اصل وقتی یک خانم در پایین‌ترین حالت روحی است، زمان آن رسیده که تغذیه عاطفی و روحی دریافت کند.

احساسات، متناوب است
 

توانایی یک زن برای ارایه و دریافت عشق در زندگی زناشویی نمادی است از اینکه او چه احساسی درباره خودش دارد. وقتی در پایین‌ترین حالت روحی است، بسیار آسیب‌پذیر است و به عشق و علاقه بیشتری احتیاج دارد. زنی که شوهری دارد که به او علاقه می‌ورزد، در اصل به فردی تبدیل می‌شود که عشق و احترام در وجود او موج می‌زند. مردان هم انتظار دارند در این شرایط همسری داشته باشند که همیشه شاداب باشد و این عشق برای همیشه در آنها پابرجا بماند. این تصور اشتباه است. اگر فکر می‌کنید این حالت در خانم دایمی است، مثل این است که انتظار داشته باشید آب و هوا هیچ وقت تغییر نکند و خورشید همیشه بدرخشد. زندگی سرشار از موقعیت‌های متفاوت است: روز به شب تبدیل شده، فصل‌ها تغییر می‌کند، زن و شوهر در زندگی مشترک چرخه‌های مخصوص به خود دارند. به خاطر بسپارید که در روابط زناشویی نیز توانایی برای دوست داشتن خود و دیگران بالا و پایین می‌رود.

آقایان، احساس گناه می‌کنند - آقای عزیز، لطفا احساس گناه نکنید.
 

ممکن است شما آقای محترم برای تغییرات ناگهانی خلق وخوی همسرتان خود را مسوول بدانید و فکر کنید که این حالت فقط به دلیل رفتار و شیوه برخورد شماست. به همین دلیل درمانده می‌شوید و سعی می‌کنید رفتارتان را بهتر کنید. ممکن است سعی کنید، این نوسان خلق خانم را از بین برده و حالت روحی او را تثبیت کنید که متاسفانه این اقدام فقط اوضاع را بدتر می‌کند. بعضی آقایان سعی می‌کنند جلوی افت روحی همسرشان را بگیرند و به عبارتی سعی می‌کنند با بهتر کردن وضع روحی خانم، او را نجات بدهند. این اقدام هم کارایی ندارد چون وقتی یک خانم به قعر می‌رسد، باید قبل از بالا آمدن، با وضع روحی پایین خود برخورد کند تا بتواند بالا بیاید. بنابراین گفتن این موضوع که نباید ناراحت و غمگین باشد، هیچ کمکی به او نمی‌کند. در این موقع باید به خانم خوب گوش کنید، از او دلجویی کنید، مراقب او باشید و به گرمی با او همدردی کنید. وقتی او دارد رو به پایین حرکت می‌کند، در کنار او باشید، وقتی احساساتش را با شما در میان می‌گذارد، بدون نظردهی و قضاوت، خوب گوش کنید و هم‌دردی و همدلی را فراموش نکنید. حتی اگر یک مرد نتواند علت سرحالی و یا غمگینی خانم را خوب درک کند، باید همچنان عشق، توجه و حمایتش را به او تقدیم کند. وقتی موج روحی خانم رو به بالا در حال حرکت است، او به نظر قوی و سرحال می‌رسد، رابطه او با همسرش عاشقانه است و کاملا در قله دنیا قرار دارد. بعد از اینکه موج به اوج خود رسید، ممکن است دوباره نیازمند به نظر برسد.
مطالعات نشان می‌دهد که افت و خیز اعتماد به نفس خانم‌ها عموما چرخه‌ای 21 تا 35 روزه دارد. اگر آقایان امواج روحی خانم‌ها را درک کنند، متوجه می‌شوند که عود احساس نیاز و نداشتن امنیت در آنها اجتناب‌ناپذیر و موقتی است. به این ترتیب آقایان با آشنایی کامل از این شرایط روحی از همسرشان حمایت کرده و وقتی او بیشترین نیاز به عشق و حمایت را دارد، این پشتیبانی روحی را از او دریغ نمی‌کنند.
منبع: www.salamat.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر
پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

توصیه های مفید جهت حسادت زنانه

اگر در خود حسادتی می بینید، اول سعی کنید آن را پیش خود اعتراف کنید، سپس در صورت امکان با دوستی که حافظ اسرار شماست در میان بگذارید، همین کار باعث آرام شدن شما می شود.اگر حدس شما در خصوص رفتار شوهرتان درست بود، اول ان را با همسرتان در میان بگذارید و به او بگویید که این کارهای تو مرا « آزرده خاطر » کرده است، اما هرگز به او نگویید که این کار تو مرا« خشمگین» کرده است! در این صورت او هرگاه که بخواهد شما را خشمگین کند آن عمل را تکرار خواهد کرد و نقطه ضعف خود را بدون جهت افشا نکنید.
هرگز شخصیت خود را آن قدر پایین نیاورید که از شوهرتان بپرسید، فلان زن در فلان مجلس به نظرتو چطور بوده؟ بیان همین مطلب، حساسیت و آسیب پذیری شما را به همسرتان نشان خواهد داد.
در صورتی که هنوز با مردی ازدواج نکرده اید، هرگز برای از میدان به در کردن رقیب، به مبارزه بر نخیزید. از حیله های معمول زنانه، هرگز استفاده نکنید و برای او دام نگذارید!
ممکن است مردی در اثر این عمل با شما ازدواج کند، ولی مطمئن باشید که پس از ازدواج، به اصل موضوع پی خواهد برد، آن وقت است که به شما وفادار نخواهد ماند.
احساس عدم منیّت خود را به او نفهمانید که در این صورت بازنده هستید! دوست شما نباید به خاطر شما از همه کس دست بشوید. به او فرصت بدهید تا خودش تصمیم بگیرد، پا فشاری شما کار را خراب تر می کند.
سعی کنید « صاحب اختیار» مرد خویش نباشید و به خود نبالید که همسرتان بدون اجازه شما آب نمی خورد. تملک یک مرد، با عشق اصیل و سالم فرق دارد.
حسادت، اگر تبدیل به رفاقت شود، نابود کننده ی شما است! پس در گردونه ی رقابت نیفتید. در صورتی که از روی حسادت به دیگران، همسر کسی بشوید. ممکن است بعداً پشیمان شوید، زیرا حسادت، قضاوت رت تیره و تار می کند. ئاگر ادامه دوستیتان در مخاطره است، با حسادت شما او بر نمی گردد. اگر اوضاع تغییر نکرد، صبور باشید، با حسادت کار خراب تر می شود. به خود متکی بودن توأم با اندکی حوصله، و نداشتن از این که دارید او را از دست می دهید. به موقعیت شما کمک بیشتری می کند.
اگر مردی را دوست دارید. اعم از اینکه در دوره های نامزدی هستید یا با او ازدواج کرده اید و سال های اولیه زندگی را سپری می کنید. سعی کنید به او حسادت نکنید، برای اینکه به این مرحله برسید. بیشتر به ارزش ها و توانایی های خود بها بدهید و دایم بر روی آنها تکیه کنید. اگر ممکن است در یک زمینه کاری، هنری و یا حرفه و فنی فعالیت کنید تا حس احترام شما نسبت به خودتان بالا رود در این صورت میزان حسادت شما کمتر خواهد شد.
منبع: http://forums.mihandownload.com


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

آنچه زن ها از شنیدن آن ها بیزارند و آنچه دوست دارند بشنوند.
خانم های عزیز: چند بار اتفاق افتاده است که بامرد زندگی تان مشغول صحبت باشید و او به یکباره چیزی بگوید که براستی عمیقاً شما را ناراحت یا عصبانی کرده باشد؛ اماخود او نیز اصلاً متوجه نباشد که چرا اینقدر شما را ناراحت و عصبانی کرده است؟ با ناباوری از شما می پرسد: «مگر من چی گفتم؟» یا «چه حرف بدی زدم؟» و شما پیش خودتان فکر می کنید: «چطور می تواند تا این حد از مرحله پرت باشد؟» «چطور متوجه نیست که چه می گوید؟» زنان دیگر معمولاً خیلی خوب متوجه منظور شما می شوند و شما را درک می کنند. داستان را برای هر زنی که تعریف کنید، براحتی با آن ارتباط برقرار خواهد کرد. اما چرا خود مردها متوجه نیستند که گاهی اوقات حرفهایی می زنند که زن ها از شنیدن آن بیزارند؟
اکنون، حالت دیگری را در نظر بگیرید. فرض کنید از نامزد/همسر خود می خواهید که ای کاش عشق خود را بیشتر با کلمات و واژه ها بیان می کرد که در آن صورت می توانست شما را واقعاً خوشحال کند او درحالی که گیج و مبهوت شده است از شما می پرسد: «می خواهی چه چیزی از من بشنوی؟ دوست داری چی بگم؟» شما پاسخ می دهید: «خب، راستش، حرفهای قشنگ و رمانتیک.» او به شما زل می زند و می گوید: «مثلاً چی؟» همین که آن جمله را از او می شنوید توی دلتان خالی می شود و از او مأیوس می شوید؛ زیرا می بینید که اصلاً نمی داند درباره ی چه چیزی با او حرف می زنید. با حیرت از خودتان می پرسید: «چطور نمی داند من چه چیزهایی دوست دارم بشنوم؟»
خب، خانم های عزیز:این مقاله پاسخی است به دعاها و راز و نیازهای شما! بنا به درخواست هزاران زن لیستی را تهیه کرده ام که در روابط شما با مردها بسیار مفید و مؤثر واقع خواهد شد. این لیست حاوی آن مواردی است که زن ها از شنیدن آن بیزارند و نیز آنچه دوست دارند بشنوند. شاید بهتر باشد که این لیست را به هر پسری که به سن بلوغ می رسد بدهند تا بتواند همگی موارد آن را از بر کند تا در آینده به زن مورد علاقه ی خود آسیب و لطمه ی روحی وارد نکند!؟ البته این را خیلی جدی نمی گویم. اما فکر بسیار خوبی است چنانچه این لیست را به هر مردی که دوستش دارید و هر مردی که زنی را دوست دارد نشان دهید.
در ابتد با مواردی که زن ها از شنیدن آن بیزارند شروع کرده ام. آن گاه پس از هر مورد توضیح داده ام. که چرا زن ها از شنیدن این عبارت بدشان می آید. تا مردها درک کنند چه کار می کنند که تا زنشان را عصبی و کفری می سازد. سپس در ادامه به آنچه زن ها دوست دارند بشوند و سپس دلایل این که این عبارات دل ما را آب می کند، پرداخته ام. از این
بگذریم که این عبارات علاوه بر آن ما را در شرایط بسیار مطلوبی برای ارتباط رمانتیک (ترجمه برای مردان: عمل جنسی!) قرارمی دهند. سعی کرده ام تا حد ممکن موارد بیشتری را براساس شکایت ها و درخواست هایی که از زن ها شنیده ام در این لیست بگنجانم. با این حال مطمئنم که هر یک از شما موارد مشخص خود را نیز می توانید به این لیست اضافه کنید. توصیه می کنم این موارد را حتماً به لیست اضافه کنید و آنها را با نامزد/همسر خود در میان بگذارید.
زنان عزیز:چنانچه نامزد/همسرتان مخالفتی ندارد می توانید این مقاله را به همراه یکدیگر بخوانید.می تواند بسیار سرگرم کننده باشد. به علاوه اینکه در حین مطالعه هرجا که لازم دیدید می توانید اشارات شخصی خود را نیز اضافه کنید. زن ها در عین حال از مطالعه ی لیست اول به همراه زنان دیگر لذت بسیاری می برند. دلیل آن را بعداً هنگامی که به مطالعه ی لیست اول پرداختید، خواهید دید.
مردان عزیز: هم اکنون در آستانه ی دریافت اطلاعاتی بسیار گرانبها هستید! در ارائه ی این لیست از ادای توضیحات و اطلاعات به هیچ وجه دریغ نکرده ام زیرا براستی خواهان آنم تا آنچه را که زن ها تلاش می کنند به شما بگویند، درک کنید.به منظور اصلاح و بهبود فوری زندگی عشقی و نیز زندگی جنسی خود، به شما پیشنهاد می کنم تمامی موارد لیست اول را از دایره ی لغات و واژگان خود حذف کنید و سپس فوراً تمامی موارد لیست دوم را درمکالمات و گفت و گوهای روزمره ی خود با زن زندگی تان بگنجانید.

«آنچه زن ها از شنیدن آن بیزارند»


*آنچه مردها می گویند تا احساسات ما را کم اهمیت جلوه دهند.
*آنچه مردها می گویند تا از صحبت کردن و برقراری ارتباط با ما سرباز بزنند.
*آنچه مردها می گویند تا مکالمه وگفت و گو با ما را متوقف کنند.
*آنچه مردها می گویند تا خود را متعهد و پای بند چیزی نکنند و بتواند آزاد باشند.»
*پتک های کلامی:مسئولیت گفتن این جملات با خودتان است.
بدترین پتک
آنچه مردها می گویند تا احساسات ما را کم اهمیت جلوه دهند
جمله/عبارت:آروم باش
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
گفتن این جمله:«آروم باش» به یک زن درست مانند این است که ما زن ها در مطب دکتر متخصص زنان باشیم و بخواهند با «فورسپس»(5) ما را معاینه کنند!/این یک روش تضمینی است برای آن که ما را آرامش خود را از دست بدهیم.لحظه ای که این جمله به گوش ما برسد فشار و اضطراب ما را بالامی برد. هنگامی که به ما دستور می دهید آرام باشیم، برای ما به این معنا است که احتمالاً فکر می کنید زیادی از خود واکنش نشان می دهیم، از هم پاشیده و غیرمنطقی شده ایم و نمی توانیم از پس چیزی برآییم. از آن بالاتر از این کار بوی فخرفروشی می آید.
جمله/عبارت: سخت نگیر!
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
بی اعتنای و بی تفاوتی تا چه حد!؟ این جمله اهمیت احساسات ما و نیز آنچه را که درباره اش صحبت یا مذاکره می کنیم کوچک جلوه می دهد و ضمناً به این معناست که زیادی موضوع را جدی و مشکل گرفته ایم. ترجمه:«نمی خواهم درباره این موضوع با تو هیچ صحبتی بکنم.» پاسخ ما:«خودت سخت نگیر.ما فقط می خواهیم صحبت کنیم نه اینکه روی شما عمل جراحی قلب باز انجام دهیم!»
جمله/عبارت:به اعصابت مسلط باش
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
درست مانند «آروم باش» و «سخت نگیر» حتی به مراتب بدتر! این احساس به ما دست می دهد که گویی به ما برچسب بیمار روانی زده اید. «خانم جونز، به اعصاب خودتون مسلط باشین الآن می گم آرام بخش بهتون تزریق کنن!» هی، تنها اگر کمی با ما درباره ی آنچه آزارمان می دهد حرف بزنید آرام خواهیم شد! روشن شد؟!
هنگامی که به ما می گویید «بر اعصاب خودت مسلط باش» برای ما به این معناست که از کاهی کوهی ساخته ایم.خب،مردان عزیز: چه فکر می کنید؟ اگر می خواهیم درآن باره صحبت کنیم پس حتماً موضوع مهمی است.
جمله/عبارت:داری دوباره جوش می آوری
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
به راستی مضحک است. هنگامی که از آنچه می گوییم خوشتان نمی آید می گویید: «داری جوش می آوری» اما چنانچه در باره این که چه رئیس بدی دارید که به شما اضافه حقوق نداده مدام صحبت کنیم و در دفاع از شما از او شکایت کنیم، هرگز فکر نمی کنید که زیادی داریم جوش می آوریم!؟
آنچه از نظر شما واکنش اضافی و نامتناسب به شمار می رود از نظر ما تنها یک واکنش است. اما احساسات و عواطفی را در خود تجربه کرده ایم وتنها می خواهیم آن ها را ابراز کنیم.راستی، چنانچه به ما بگویید: «داری دوباره جوش می آوری» آن وقت خواهید دید که جوش آورده ایم!
جمله/عبارت:داری از کوره در می روی
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
قبل از آن که این را بگویید به راستی طبیعی هستیم و حالمان خوب است. اما به محض آنکه این را بگویید، قطعاً یک قدم ما را به جنون و دیوانگی نزدیک تر می کنید!
مردان عزیز: فکر کنم تعریف شما از در رفتن از کوره، زمانی باشد که صدای ما از حد یک زمزمه و نجوا بالاتر برود یا مثلاً یک قطره اشک از چشمان ما بچکد. درست مانند این که هرگاه از لوستر جدید که خریده ایم خوش تان نیامده باشد شما را متهم کنیم که بیش از حد بی احساس و بدسلیقه هستید و مطمئناً می خواهید با این کار ما را اذیت کنید. ببینید، ما خودمان می دانیم که به دیوانگی و جنون نزدیک شده ایم. اما باور کنید هرگاه ما این جمله را از شما می شنویم اصلاً ارزیابی درستی ندارید.با وجود این چنانچه اصرار دارید که حق با شماست در آن صورت شاهد نمایش زیبا و مؤثری از دیوانگی نیز خواهید بود!
جمله/عبارت: «اینقدر بچه نشو» «احمق نشو» «زیاد احساساتی/خیالاتی شده ای» «خیلی احساس ناامنی داری»
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
خدای من!از راهنمایی ها و دلسوزی های شما متشکریم. حال، خیلی حالمان بهتر شد. شما با این گفته های تان ما را از بدبختی و فلاکتی که در آن غوطه ور بودیم، نجات دادید. چطور نمی توانستیم ببینیم که تا این حد احمق هستیم!؟!؟
مردان عزیز: هنگامی که چنین چیزهایی را به ما می گویید واقعاً انتظار دارید چه پاسخی از ما بشنوید؟ اساساً جملاتی از این قبیل همگی توهین و بی احترام تلقی می شوند و بسیار ناراحت کننده اند و موجب رنجش ما می شوند که ببینیم مردی که دوستش داریم، رودر رو به ما توهین می کند.
جمله/عبارت:یه نفس عمیق بکش
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
منظورتان از گفتن این جمله که: «نفس بکش» چیست؟ مرگ ما نفس نمی کشیم؟ ما نه تنها نفس می کشیم، بلکه بسیار تند هم نفس می کشیم زیرا خیلی از دست شما و زبان تان عصبانی هستیم! ما زن ها از شنیدن این جمله از شما مردها بیزاریم.این
جمله خیلی خودپسندانه و افاده ای است. گویی مربی روحی عرفانی ما هستید یا مثلاً استاد «ذن» هستید که می گویید «نفس عمیق بکش!» هی، شنیدن این جمله از کسی مثل مربی یوگا یا مربی «لاماز» در «کلاس های زایمان و وضع حمل» کاملاً طبیعی است. اما خواهش می کنم هنگامی که می خواهیم درباره ی چیزی که ناراحت مان کرده است با شما صحبت کنیم، این جمله را به ما نگویید. درعوض سعی کنید کمی به آنچه به شما می گوییم گوش کنید.
جمله/عبارت:احتمالاً باز وقت دوره ی ماهانه ی توست.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
شاید بتوان عادت ماهانه ی زنان را «سندرم ترحم و بنده نوازی مذکر» نامید!؟ بیماری ای مزمن که زن ها به طور مرتب ماهانه به آن مبتلا می شوند. به خصوص هر گاه جملاتی تمسخرآمیز نظیر این جملات را می شنوند!؟
بسیار خب، لازم نیست برنجید. این کاملاً درست است که ما زن ها گاهی اوقات دستخوش تغییرات هورمونی می شویم. اما این درست نیست که عصبانیت یا ناراحتی ما از شما منشأ فیزیکی و جسمانی دارد. این بهانه ای سطح پایین و غیرمنطقی از جانب مردها است برای فرار کردن از حرف زدن با ما.
آنچه مردها می گویند تا از صحبت کردن و برقراری ارتباط با ما سرباز بزنند.
جمله/عبارت: دوست ندارم درباره ی آن صحبت کنم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
خب، ما زن ها نیز دوست نداریم ظرف ها را بشوییم، توالت را فرچه بکشیم، صدای بلند تلویزیون را که مسابقه ی ورزشی پخش می کند تحمل کنیم، پوشک بچه را عوض کنیم، و بسیاری کارهای ناخوشایند دیگر را نیز انجام دهیم. اما به هر حال هر طور که بشود این کارها را انجام می دهیم. حال شما دوست ندارید درباره ی آن صحبت کنید؟ خیلی بد شد. زیرا ما زن ها دوست داریم صحبت کنیم. آیا به راستی این مردها هستند که باید حرف اول و آخر را در رابطه بزنند و زن ها زیردست هستند؟
هرگاه این حرف از دهان مردی بیرون می آید انگار که محکم توی صورت ما کوبیده باشد. گویی به ما گفته باشید: «احساس شما برای ما اهمیت ندارد» «مهم نیست که ناراحت باشی.اصلاً نمی خواهم هیچ وقت روی این رابطه کار کنم.»
جمله/عبارت: چقدر دیگه می خوای ادامه بدی؟
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
این پرسش معمولاً با آهی دردناک و نگاهی تمسخرآمیز همراه با تحقیر از جانب مردها است.چنانچه کسی نداند تصور خواهد کرد که شما را «نقره داغ» کرده ایم.هرگاه تصور آن را هم نخواهد کرد که خواسته بودیم با شما حرف بزنیم!؟ به مجرد آن که با ما چنین حرف می زنید احساس ناامنی می کنیم و حالت تدافعی به خود می گیریم. گویی مجبوریم برای اندکی از وقت شما باید به شما التماس کنیم. این موجب می شود احساس کنیم هرگز برای شما یک اولویت تلقی نمی شویم.
راستی در ضمن پاسخ سؤال فوق این است:«تا هر وقت که طول بکشد» و فقط صرف این سؤال شما ده دقیقه ی دیگر نیز به آن اضافه کرد!زیرا حال از آنچه در ابتدا بودیم، ناراحت تر و عصبانی تر شده ایم.
جمله/عبارت: مثل اینکه باید دوباره تا صبح بیدار بمانیم تا درباره ی این موضوع حرف بزنیم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
خب، راستش ما هرگز وقتی برای آن در نظر نگرفته بودیم. اما حالا که با تمسخر و کنایه و بی میلی و اکراه تمام به ما پاسخ دادید حتی از آنچه قرار بود نیز طولانی تر خواهد شد! این پرسش شباهت بسیار نزدیک با سؤال قبلی دارد. اما لازم است بدانید به مراتب بیشتر از سؤال قبلی ما را ناراحت و عصبانی می کند، زیرا پیش فرض آن به این معناست که رؤیای ما از یک شب رمانتیک این است که تا صبح با شما دعوا کنیم.
جمله/عبارت: دیگر تحملش را ندارم
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
این جمله معمولاً با یک خروج فیزیکی و جسمانی نیز همراه است. بدین معنا که این را می گویید و ناپدید می شوید و ما را دل شکسته و رنجیده خاطر و بسیار خشمگین و عصبانی رها می کنید. آیا آقای فراری (گریزپای)را به یاد می آورید؟ این جمله مهلکه ای عاطفی است که به زن احساس ناامیدی و درماندگی می دهد.چنانچه آمادگی صحبت کردن را ندارید، راه ها و روش های مؤدبانه تری نیز برای بیان آن وجود دارند.[ر.ک فصل (1)]
جمله/عبارت:دوباره شروع شد
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
چشمان خود را به این سو و آن سو می چرخانید. دستان خود را بالا می اندازید گویی نمی توانید باور کنید که ما چگونه می خواهیم این شکنجه ی عظیم و هولناک (حرف زدن!)را بی رحمانه در حق شما اعمال کنیم.
مردان عزیز:معمولاً شما این جمله را در ابتدای مکالمه و پیش از آن که هنوز چیزی گفته باشیم ادا می کنید. از شما می پرسیم: عزیزم آیا امکان داره چند هفته ی آینده، زمان بیشتری را با هم بگذرانیم؟ شما پاسخ می دهید:«دوباره شروع شد»چی دوباره شروع شد؟ از کجا می دانید که قرار است بعد از این جمله چه بگوییم یا چه کار کنیم؟ در واقع آنچه شما می گویید این است که: «دوباره می خواهد درباره ی رابطه یا ازدواج مان صحبت کند» بله درست است. می خواهیم در باره خودمان ـ ما و شما ـ صحبت کنیم. زیرا به دلایلی عجیب و غریب (که خودمان نیز نمی دانیم!)شما را دوست داریم و عاشق شما شده ایم.
جمله/عبارت: این دفعه چیه؟
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
این صورت دیگری است از جمله قبل:«دوباره شروع شد.» اما با بی حوصلگی و کم طاقتی و فخرفروشی و افاده ای به مراتب بیشتر. این جمله به این معناست که فلسفه ی وجودی زن ها تنها این است که با مسائل و موضوعات کم اهمیت و احمقانه مثل:
«حال واحوال بچه ها، تفاهم ما و شما، زندگی جنسی مان، مراقبت و نگهداری از خانه و... شوهر خودشان را زجر بدهند.
هنگامی که این جمله را به ما می گویید،احساس می کنیم که از پیش به ما اخطار داده اید و می خواهید ما را بترسانید. در این گونه اوقات چاره ای نداریم جز این که تسلیم خواسته شما شویم و بگوییم:«باشه، اصلاً هیچی!» که احتمالاً همان چیزی است که شما دوست دارید بشنوید!
جمله/عبارت: فکر کردم قبلاً درباره این موضوع به اندازه ی کافی صحبت کرده بودیم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/عبارت بیزارند:
بله. همین طور است. هشت ماه پیش آن هم به مدت هفت دقیقه. شاید هم در سال 1998 بود. نمی دانستم که برای دفعاتی که باید درباره ی موضوع خاص صحبت کنیم، تا اینکه آن را برای همیشه فراموش کنیم محدودیت های زمانی خاصی وجود دارند! آیا صحبت کردن هم تاریخ انقضا دارد؟ هر بار که با این عبارات با ما صحبت می کنید، می توانیم بفهمیم که براستی نمی خواهید دوباره درباره ی چیزی صحبت کنید و امیدوار بودید که دیگر موضوع را حل و فصل کرده باشیم.خب،قدر مسلم، آنچه عیان است این است که هنوز حل و فصل نشده است و گرنه نمی خواستیم دوباره در آن باره حرف بزنیم. این گفته ی شما موجب می شود احساس کنیم همیشه مجبوریم شما را به زور متقاعد کنیم تا رضایت دهید سرانجام درباره ی چیزی با شما صحبت کنیم که البته از این احساس بیزار هستیم.
جمله/عبارت:دوباره نشستی با دوستات حرف زدی
چرا زن ها از شنیدن این جمله/عبارت بیزارند:
آیا منظورتان از این جمله این است که ما فکر، ذهن و تفکر مستقل نداریم؟ یا هر بار که از چیزی ناراحت هستیم یا می خواهیم موضوعی را حل و فصل کنیم توسط زن های دیگر «شست و شوی مغزی» داده شده ایم؟ مهارتی که در این حمله به کار رفته است این است که از پیش و از همان ابتدا آنچه را که می خواهیم در باره اش صحبت کنیم از درجه ی اهمیت و اعتبار ساقط می کند. گویی که احمقانه است یا خوب درباره اش فکر نشده است و عقل و منطقی را در آن به کار نرفته است و بنابراین ارزش آن را ندارد که وقت تان را روی آن بگذارید.
آنچه مردها می گویند تا مکالمه و گفت و گو با ما را متوقف کنند
جمله/عبارت: باشه، باشه مثل همیشه حق با توست و من اشتباه می کنم. حالا راضی شدی؟
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
نه، راضی نشدیم. زیرا صحبت کردن و برقراری ارتباط بر سر درست و غلط، برد و باخت یا حق به جانب جلوه کردن و محکوم کردن دیگری نیست. بلکه فقط ارتباط برقرار کردن، درک متقابل و برگرداندن تفاهم، هماهنگی و هارمونی است.هنگامی که مردی جمله ی فوق را بر زبان می آورد مؤید این نکته است که مقصود و منظور از مکالمه و گفت و گو را فراموش کرده است. مردان عزیز:مکالمه یک مسابقه نیست که باید در آن برنده شوید.بلکه نوعی ارتباط است. هنگامی که چنین چیزی به ما می گویید دیگر چه می توانیم بگوییم؟
جمله/عبارت: اصلاً بابا فراموشش کن.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
اُه، خدای من.پرواضح است که چیزی گفته ایم که به مذاق تان خوش نیامده است، یا مربوط به حیطه ای می شود که می خواهید در آن وارد شوید یا به آن بپردازید یا احساس می کنید که شما را درست درک نمی کنیم، اما به جای اینکه این احساسات خود را با ما در میان بگذارید، مکالمه را در نطفه خفه می کنید. در این اوقات احساس بسیار بدی به ما دست می دهد زیرا ما را از این فرصت که بر روی مسئله و مشکل کار کنیم محروم کرده اید. به علاوه قادر نخواهیم بود آن را فراموش کنیم و شما این را خود نیز می دانید.
جمله/عبارت: متأسفم که چنین احساسی داری.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
به عبارت دیگر:«شنیدم چی گفتی اما نمی خواهم و قصد آن را نیز ندارم که در آن باره صحبت کنم. تو را با احساساتت تنها می گذارم. متأسفم که این احساسات به سراغت آمده اند و قرار است مدتی با آن ها دست به گریبان باشی چرا که قصد ندارم در این موضوع دخالتی بکنم.
این جمله معمولاً با لحنی شبیه صدای مداح مراسم ختم عزیزی
از دست رفته ادا می شود که به خانواده ی داغدار صاحب عزا برای مصیبت وارده به آنها تسلیت می گویند. شما با حالتی حاکی از همدردی به ما نگاه می کنید. گویی همین کافی است و اکنون شما می توانید به تماشای تلویزیون خود ادامه دهید.
جمله/عبارت:خودم می دونم دارم چه کار می کنم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
به عبارت دیگر:بهتر است راه خود را در پیش بگیریم و برویم زیرا شما به نظر و بازتاب ما احتیاجی ندارید.مضاف بر آنکه نمی خواهید چیزی را هم به ما توضیح بدهید.برای افکار و احساسات ما نیز اهمیت قائل نیستید. می خواهید آن را به روش خودتان انجام دهید. همین و بس.بنابراین بهتر است که ما «خفه شویم»و به دنبال کارهایی که فقط به ما مربوط می شود مثل مراقبت و مواظبت از شما و بچه ها برویم و امورات مهم را به شما بسپاریم. این جمله حسابی «حال ما را می گیرد»!در یک چشم به هم زدن مکالمه را مختومه اعلام می کند و...البته ما می توانیم مجدداً آن را از سر بگیریم و البته مسئولیت عواقب آن به عهده ی خودتان است!؟
جمله/عبارت:خودم درستش می کنم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/عبارت بیزارند:
صورت دیگری از جمله ی: «خودم می دونم دارم چکار می کنم.» البته با پیازداغی افزوده. زیرا بیشتر به یک فرمان و دستور شباهت دارد. گویی خرج خودتان را جدا کرده اید و خط قرمزی میان خودتان و ما کشیده اید. از این جا به بعد حوزه استحفاظی شماست و ما حق نداریم به آن تجاوز کنیم این جمله ی آقای فرمان فرماست که فقط با مقام و درجه و رسته سر و کار دارد و به ما این احساس را می دهد که جایگاه چندانی نداریم و لذا «مرخصیم» بله... اطاعت...قربان!
جمله/عبارت:لازم نیست شما خودتونو نگران کنین.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
صورت ملایم تر اما کاملاً مشابه با دو جمله ی پیش. البته این یکی بنده نوازانه تر، ضعیف نوازانه تر و ترحم آمیزتر است. گویی سرپرست یا قیم کودک صغیری به او می گوید که نگران نباشد او ترتیب همه چیز را خواهد داد. در اینجا مجدداً ما را به مرخصی تعلیقی فرستاده اند، منتها نه با توبیخ و سرزنش بلکه با «تشویقی»!
جمله/عبارت: اگه فکر می کنی شوهر خیلی بدی هستم پس چرا نمی ذاری بری؟
چرا زن ها از شنیدن این جمله/عبارت بیزارند:
در اینجا مجدداً همان موضوع «هیچ یا همه چیز» مطرح است. اینکه یا همین جوری که هستید دوست تان داشته باشیم یا چنانچه از چیزی شکایت داریم باید بگذاریم و برویم پی کارمان!گویی تنها ظرف پنج ثانیه از 0 تا 60 شمردید و زنگ ها را به صدا درآوردید.حال ما را در موقعیت قرار داده اید که با گفته ی شمامخالفت کنیم، و بگوییم که شما شوهر بدی نیستید و ما هم به این سادگی ها «رفتنی» نیستیم!چطور می توانید از ما انتظار داشته باشید که در این اوقات ما به شما تسلی خاطر و دلداری بدهیم در حالی که این ما بودیم که در ابتدا از چیزی ناراحت بودیم و می خواستیم درباره اش با شما صحبت کنیم؟
*آنچه مردها می گویند تا خود را متعهد و پای بند چیزی نکنند و بتوانند آزاد باشند.
جمله/عبارت:نمی تونم اینقدر جلو جلو فکر کنم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
چه جمله ی بچگانه ای. بی شک حاکی از سست عنصری گوینده ی آن است. گویی برنامه ریزی چه بار سنگین و چه معضل جان گدازی است؟ شرط می بندم چنانچه رئیس تان از شما خواسته بود در آینده در یک کنفرانس کاری شرکت کنید هرگز چنین چیزی به او نمی گفتید.ما زن ها خیلی خوب می دانیم در این اوقات شما سرگرم چه کاری هستید:می خواهید شانه خالی کنید، طفره بروید و فرار کنید.این کار شما موجب می شود احساس کنیم اهمیت نداریم،شایسته چشم پوشی ایم و مورد صرف نظر واقع شدن و به خودمان واگذار شده ایم.
جمله/عبارت:یه کاریش می کنیم.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/عبارت بیزارند:
آیا به راستی چنین فکر می کنید که این پاسخ شما را باور می کنیم.هنگامی که سعی دارید برای آینده برنامه ریزی کنیم یا مشکلی را حل و فصل کنیم و شما این پاسخ را به ما می دهید می دانیم که فقط می خواهید ما را سر کار بگذارید و وعده ی سر خرمن به ما بدهید.البته به روش نرم و ملایم و زیرکانه. فکر می کنم باید به این دلیل که به جای فعل «می کنم» از فعل جمع «می کنیم» استفاده کردید و خود را مایل به همکاری و تشریک مساعی جلوه داده اید از شما متشکر و ممنون هم باشم!؟ اما حقیقت این است هنگامی که این عبارت را از شما می شنویم می خواهیم از درد و عصبانیت جیغ بزنیم.
جمله/عبارت: چرا که نه؟
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
این یکی به کمی توضیح نیاز دارد: ما می گوییم: «دوست داری همراه من به مراسم تجدید دیدار دوستای دوران دبیرستانی من بیایی؟» شما می گویید: «چرا که نه؟» مشکل این عبارت این است که دقیقاً به معنای «بله» نیست و لذا واجد هیچ بار احساسی و هیجانی نیست و نشان دهنده ی این موضوع نیست که از آمدن با ما خوشحال خواهید شد. از طرفی به معنای «نه» نیز نیست. با وجود این همیشه در انتها پس از شنیدن این عبارت، این احساس به ما دست می دهد که یک جعبه ی خالی را به عنوان هدیه دریافت کرده ایم. واقعیت امر آن است که در اینجا عملاً با خواسته ی ما موافقت می کنید، اما گویی چنانچه نمی آمدید برایتان تفاوت چندانی هم نمی کرد.
این عبارت موجب می شود زن احساس کند که انتخاب دوم، سوم، یا چهارم است. در ضمن این جمله فاقد هرگونه حس تعهد و پای بندی واقعی است.
جمله/عبارت: من هم همین طور.
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
... ما می گوییم:«دوستت دارم.» و شما می گویید «من هم همین طور»می گوییم:«خیلی خوشحالم تونستیم درباره آن موضوع با هم صحبت کنیم.» شما می گویید: «من هم همین طور»
استفاده از این عبارت درست مانند این است که پس مانده های شخص دیگری را بخورید.از دو حالت خارج نیست! یا به لحاظ گفتاری ـ کلامی تنبل هستید وحوصله ندارید همان فکر یا احساس را تمام و کمال دوباره ابراز و بیان کنید یا اینکه عمداً دوست ندارید آن را بر زبان بیاورید و اعتقادی هم به آن ندارید. «من هم همین طور» مثل یک نصفه «دوستت دارم» به حساب می آید. در هر حال این عبارت این احساس را به ما می دهد که در حق ما اجحاف شده است.
جمله/عبارت:من همین طوری هستم.دوست
چرا زن ها از شنیدن این جمله/ عبارت بیزارند:
و اینک بزرگ ترین عذر و بهانه برای سرباز زدن از انجام آنچه ندارید یا نمی خواهید انجام دهید، سرباز زدن از تغییر و رشد شخصی، طفره رفتن از کار کردن بر روی خودتان رابطه و فرار کردن از جدی گرفتن نظرها و بازتاب های ماست.خب، چنانچه نمی خواهید تعهد و پای بندی خود را به چیزی نشان دهید چرا دقیق تر و روشن تر نمی گویید که:«من انتخاب کرده ام که همین طوری باشم.»

پتک های کلامی:


«مسئولیت گفتن این جملات با خودتان است»
جمله ها/عبارت:
تو منو به یاد نامزد/همسر قبلی ام می اندازی.
یه خورده چاق شده ای؟
داری عین مادرت می شی.
به یه خورده آزادی و فضای شخصی احتیاج دارم تا بتونیم یه کمی نفس بکشم.
شاید مردها لزوماً نباید تک همسر باشند.
چرا زن ها از شنیدن این جمله ها/ عبارت بیزارند:
نیاز به توضیحی ندارد.
نیاز به توضیحی ندارد.
نیاز به توضیحی ندارد.
نیاز به توضیحی ندارد.
نیاز به توضیحی ندارد.

«بدترین پتک:»


سکوت ......................
آنچه زن ها دوست دارند بشنوند:
جملات یا عباراتی که در ذیل آورده شده اند جملاتی معجزه آسا هستند. لذا این جملات یا عبارات به هیچگونه توضیحی نیاز ندارند. این جملات را بر روی نامزد/همسرتان امتحان کنید و از نتایجی که می گیرید شگفت زده شوید. چنانچه می خواهید کاری عجیب و غریب، نامعمول و خارق العاده انجام دهید و نامزد/همسرتان را حسابی غافلگیر کنید، از او بخواهید چشمانش را ببندد و سپس تمامی این لیست را با صدای بلند برای او بخوانید.این بهترین پیش نوازشی است که زن ها می شناسند.
چه بگویید تا احساس محبوبیت به ما بدهید
«دوستت دارم.»
«عاشقت هستم.»
«خیلی خوش شانس بودم که تو رو پیدا کردم.»
«تو بهترین دوست من هستی.»
«تو تنها زن این دنیا هستی که می خوام با او باشم.»
«هیچ زن دیگه ای مثل تو نیست.»
«نمی دونم بدون تو چه کار کنم.»
«نمی تونم زندگی ام رو بدون تو تصور کنم.»
«تو تحقق رویاها و اجابت دعاهای من هستی.»
چه بگویید تا احساس کنیم از ما قدردانی شده است.
«تو خیلی برای من خوبی»
«تو موجب می شی من احساس خوشبختی کنم.»
«برای یک یک کارهایی که برای من می کنی از تو قدردانی می کنم.»
«خیلی خوشحالم می کنی هروقت که ...(مورد خاصی را نام ببرید.)
«تو زندگی منو متحول کرده ای.»
«بابت هرکاری که می کنی از تو متشکرم.»
برای....از تو متشکرم.»
چه بگویید تا احساس ارزشمند بودن بکنیم
«امروز چطور بود؟»
«بیا درباره ی این موضوع صحبت کنیم تا بتونیم با هم تصمیم بگیریم»
«بیا برای ... برنامه ریزی کنیم.»
«درباره ی ... چی فکر می کنی؟»
«آیا کمکی از من برمیاد؟»
«الآن چه کمکی می تونم به تو بکنم؟»
«چه خواسته ای از من داری؟»
چه بگویید که قلب و روح ما را به روی خودتان باز کنید
«از اینکه همیشه همه ی نیازهای تو رو برآورده نمی کنم،متأسفم و از این بابت معذرت می خوام.»
«برای ...از تو معذرت می خوام.»
«قول می دم که روی ...(چیزی که قبلاً از شما خواسته بودیم.) بیشتر کار کنم.»
«متشکرم که با من و مشکلاتم می سازی.»
«متشکرم که با من صبوری.»
«می دونم که کنار اومدن با من همیشه کار ساده ای نیست!»
«برای ...منو ببخش.»
چه بگویید که موجودی حساب مشترک عشق بازی و عمل جنسی مان را بالا ببرید
«تو واقعاً برام جذاب هستی.»
«تو رو می خوام.»
«هیکل و اندامت برام خیلی خواستنی و مطلوبه.»
«دوست دارم بعداً با تو مهرورزی کنم.»
«نمی تونم تو رو ندیده بگیرم یا به تو نزدیک نشم.»
«دوست دارم بیشتر با تو باشم.»
«دلم برات تنگ شده»
«بیا همدیگرو در آغوش بگیریم.»
چه بگویید که به یکباره هزار امتیاز بگیرید!
«بیا با هم به خرید برویم.»
«بگذار خونه رو برات تمیز کنم.»
«آیا می خواستی درباره ی چیزی با من حرف بزنی؟»
«بیا تلویزیون رو خاموش کنیم تا در عوض با هم حرف بزنیم.»
منبع:رازهایی درباره زنان


پنج شنبه 89 دی 2 , ساعت 4:51 عصر

ده عادت مردانه و عصبانیت زن ها (2)
نویسنده:باربارادی آنجلیس
آقای نامرئی
عمیق ترین احساسات خود را با آن ها در میان می گذارید، اما آن ها همان طور مثل مجسمه می نشینند و به شما زل می زنند.
هنگامی که نظرشان را درباره چیزی می پرسید، می گویند نظری ندارند. هنگامی که متوجه می شوید از چیزی ناراحت یا گرفته هستند و ازایشان می پرسید چه اتفاقی افتاده است به گونه ای رفتار می کنند که گویی حرف شمارا نشنیده اند و پاسخی ندارند.
چه بلاهایی که آقایان نامرئی بر سر زن ها نیاورده اند!؟ آقایان نامرئی اغلب به تلاش های زن به منظور برقراری ارتباط با سکوت پاسخ می دهند. صحبت کردن با چنین مردهایی مثل انداختن سنگریزه در چاهی است که ژرفای آن بی انتهاست.منتظرید صدایی از کف چاه بشنوید، اما خبری نمی شود. این دقیقاً همان اتفاقی است که به هنگام تلاش برای گفت و گو با آقای نامرئی می افتد.بدین معنا که فقط «غیبش می زند»!
گاهی اوقات رابطه داشتن با آقای نامرئی این احساس را به انسان می دهد که با اشباح رابطه دارد.او هم با شماست و هم نیست! او را می بینید، اما احساس اش نمی کنید.او به گونه ای رفتار می کند که گویی حضور دارد، اما چیزی نمی گوید.
با ماشین و به همراه نامزدتان به طرف رستورانی می روید تا شام بخورید. ظاهراً اوقاتش تلخ است.می پرسید:«عزیزم، آیا از چیزی ناراحت هستی؟»سکوت. همین طور به رانندگی ادامه می دهد.
سر میز صبحانه به شوهرتان می گویید:«فکر می کردم به زودی می تونیم از تعطیلاتمون استفاده کنیم.»سکوت.روزنامه اش را می خواند.چیزی نمی گوید.
به نامزدتان می گویید:«از اینکه وقت زیادی را به مکالمه ی تلفنی با نامزد قبلی اش می گذراند، ناراحت هستید.» او به شما گوش می دهد بدون آن که کلمه ای بگوید از او می پرسید:«آیا چیزی هست که بخواهی در این باره به من بگویی؟» سرش را به علامت «نه» تکان می دهد.سکوت.
در این برخوردها چه چیزی در سر آقای نامرئی می گذرد؟ کسی چه می داند؟ شاید حوصله ی حرف زدن را ندارد.شاید هم نمی خواهد زحمت جواب دادن را به خود بدهد. شاید نمی داند چه جوابی بدهد. شاید ناراحت یا نگران است یا احساس گناه می کند یا فقط گیج و سردرگم است و نمی داند احساسات اش را چگونه به کلمه بکشد. بنابراین فقط آن جا می نشیند. البته این ها حدسیاتی بیش نیستند. زیرا آقای نامرئی اصولاً بر طبق تعریف، قرار نیست حرف بزند.
مردان عزیز:فرض کنید ماشین تان خوب کار نمی کند. آن را به تعمیرگاه می برید تا نگاهی به آن بیاندازید. ماشین را چند ساعت آن جا می گذارید و می روید.هنگامی که باز می گردید از مسئول تعمیرگاه می پرسید:
«خب، متوجه شدید مشکل ماشینم چی بود؟»
او به شما خیره می شود و چیزی نمی گوید: «ببخشید، مثل اینکه صدامو نشنیدید. پرسیدم فهمیدین مشکلش چی یه؟» او رویش را برمی گرداند و شروع به ورق زدن روزنامه می کند.
چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ مطمئنم از عصبانیت منفجر خواهید شد.
مثالی دیگر: هفته ها روی گزارشی که رئیس تان از شما خواسته بود کار می کنید تا سرانجام آن را تحویل می دهید. چند روزی می گذرد و هیچ بازتابی از او دریافت نمی کنید.از او وقت می گیرید که یک روز در دفترش اورا ببینید.هنگامی که وارد می شوید پای میزش نشسته است.
می پرسید:«هنوز چیزی درباره گزارشی که تهیه کرده ام از شما نشنیده ام، آیا فرصت کرده اید نگاهی به آن بیاندازید؟» او آهی می کشد و چیزی نمی گوید. در حالی که نگران شده اید می پرسید: «آیا اشکال یا ایرادی در آن دیده اید؟» می خواهید آن را دوباره از نو بنویسم؟» او در حالی که با یک گیره کاغذ ور می رود همان جا نشسته است و با نگاهی که هیچ چیز را نمی توان از آن خواند، به شما خیره می شود.
مردان عزیز:چه احساسی به شما دست خواهد داد؟ احتمالاً از ترس این که قرار است اخراج شوید وحشت شما را فرا می گیرد.مطمئنم حالا دیگر متوجه منظور من شده اید:اصلاً درست نیست به کسی که سعی دارد با شما صحبت کند پاسخی ندهید.به علاوه بی ادبانه، گستاخانه و غیرانسانی نیز هست. مطمئناً چنانچه چنین برخوردهایی با شما بشود شما نیز همین احساسات را در خود تجربه خواهید کرد. خب، فکر می کنید نامزد/همسرتان هنگامی که شما «آقای نامرئی» می شوید چه احساساتی را تجربه خواهد کرد؟
مطلبی است درباره ی سکوت که می خواهم به شما مردان بگویم:
سکوت خنثی نیست.بلکه حاوی پیامی است که به همان میزان صحبت و گفت و گو نیرومند است.سکوت به معنای غیبت یا عدم حضور پیام نیست بلکه تنها به معنای عدم حضور کلمات و واژگان است.سکوت عدم حضور پاسخ نیست.بلکه تنها پاسخی تهی و خالی است. هنگامی که مردی تلاش های زنی مبنی بر ایجاد ارتباط با او با سکوت پاسخ می دهد،زن احساس نمی کند که به او پاسخی نداده اند. بلکه احساس خواهد کرد پیامی شنیده است که دلش را شکسته و قلبش را به درد آورده است.

هنگامی که مردها پاسخی نمی دهند زن ها چه می شنوند؟


زن ها در این اوقات می شنوند که:
01 آنچه گفته اند آنقدر مهم نیست که به آن پاسخی داده شود.
02 اهمیت چندانی برای نامزد/همسر خود ندارند که به آنها جواب بدهد.
03 آنچه گفته اند احمقانه است و استحقاق آن را ندارد که به آن پاسخی داده شود.
04 پاسخی که قرار است به آنها داده شود چنان ناراحت کننده و ناخوشایند است که نامزد/همسرشان آن را در خود نگه می دارد و بروز نمی دهد.

آقای نامرئی:خانم ترسو


آیا می خواهید بدانید چگونه می توان وضعیت روحی زنی را تنها ظرف چند دقیقه کاملاً به هم بریزید و او را به لحاظ احساسی و عاطفی از هم بپاشید؟ با سکوت به او پاسخ دهید، از او فاصله بگیرید.ارتباط خود را با او قطع کنید؛ تنهایی طلب باشید.و هیچ چیز نگویید. سپس ببینید که چگونه به زنی ترسو بدل خواهد شد.

در چه اوقاتی از زندگی مان دچار استرس و اضطراب می شویم؟


هنگامی که چیزی وحشتناک یا گیج کننده ـ آنهم به طور ناگهانی ـ برایمان اتفاق می افتد.این دقیقاً همان احساسی است که زن ها در مواجهه با حضور ناگهانی آقای نامرئی دارند.کنار او نشسته ایم و حال او خوب به نظر می رسد. اما یک دقیقه بعد هنگامی که چیزی ازگفته هایمان به مذاق او خوش نمی آید، به طرزی ناگهانی ناپدید و نامرئی می گردد. اما او به کجا رفته است؟ پاسخ آن را نمی دانیم. سپس خانم ترسو ظاهر می شود در حالی که احساس رهاشدگی و تنهایی می کند و بسیار ترسیده است.
البته هنگامی که آقای نامرئی با خانم ترسو مواجه می شود نامرئی تر می شود. خانم های ترسو همیشه موجب می شوند آقای نامرئی هرچه سریعتر در جهت مخالف فرار کند. هرچه او نامرئی تر می شود ما بیشتر وحشت می کنیم، هرچه ما بیشتر بترسیم او نیز بیشتر فرار خواهد کرد و بدین ترتیب چرخه ی معیوب دیگری آغاز می شود.
به طرز مضحکی، آقای نامرئی می تواند موجب شود زن نیز احساس نامرئی بودن کند، گویی که وجود ندارد یا ناپدید شده است. زیرا حرف هایش شنیده نمی شوند. گویی می توان آنچه را که در پشت ما واقع شده است، دید. به یاد دارم زنی برای من نوشته بود:«انگار توی صورتم در را به هم کوبیده باشد.»بله، این همان احساسی است که به انسان دست می دهد، شاید هم بدتر.

راه حل:


01 هنگامی که نامزد/همسرتان سعی دارد با شما صحبت کند،
گذشته از اینکه چه احساسی دارید به او پاسخ دهید و به یکباره در برابر چشم او در هوا ناپدید نشوید.در زیر جایگزین های خوبی برای سکوت ارائه شده اند: «متوجه ام چی می گی. ممنونم که بهم گفتی. اما نیاز دارم مدتی در باره اش فکر کنم.»
«الآن وقت بسیار بدی برای صحبت کردن با من است.اصلاً تمرکز حواس ندارم.بذار بعداً صحبت کنیم.»
«می دونم نیاز دارید آلان صحبت کنی. اما الآن آمادگی اون رو ندارم. به کمی دقت نیاز دارم تا جواب دلخواه تو رو بدم.»
«احساس می کنم کمی در برابر صحبت کردن از خود مقاومت نشون می دم. فکر می کنم به این دلیل که خسته ام و بعد از کار به کمی استراحت نیاز دارم. می تونیم بعد از شام صحبت کنیم؟»
«اینطور که متوجه شدم این موضوع برایت خیلی مهمه. اما ذهنم الآن خیلی مشغوله و به سختی می تونم روی گفته های تو تمرکز کنم. فکر می کنم بعد از کمی استراحت/چرت/غذا/ورزش و... احساس بهتری داشته باشم.»
02 هرگاه متوجه شدید که «آقای نامرئی» شده اید، به طرزی ملموس تلاش کنید تا مجدداً به طریق نامزد/همسر خود ارتباط برقرار کنید. به او نزدیک شوید، او را لمس کنید یا از او درباره ی گفته هایش سؤال کنید. به یاد داشته باشید:سکوت هرگز نتیجه ی مثبتی در پی نخواهد داشت و دیر یا زود سر و کله ی «خانم ترسو» پیدا خواهد شد!

4-آقای مرموز


هیچوقت نمی توانید فهمید چه چیزی را می خواهند به شما بگویند، می دانید سعی دارند چیزی بگویند، اما نمی دانید که آن چیز چیست!؟ هنگامی که از آنها می پرسید آیا به چیزی نیاز دارید؟ می گویند نه.اما کاملاً مشخص است که واقعیت را نمی گویند. به دلیل یکی از گفته هایی که از شما سرزده است ناراحت است اما وقتی که از او می پرسید، می گوید که همه چیز خوب است و هیچ مشکلی وجود ندارد.
بگذارید شما را به «آقای مرموز» معرفی کنم.او بسیار شیرین، مهربان، جذاب، و خوش برخورد بوده کنار آمدن با او نیز بسیار ساده است. خانم های عزیز:اما این تنها نیمی از ماجرا است. آقای مرموز با مهارت تمام نیازها و خواسته های خود را از شما پنهان می کند. به طوری که هرگز نمی توانید بفهمید در اندرون او چه می گذرد. او همه ی آنها را همچون یک راز از شما مخفی نگه می دارد. شاید حتی از خودش هم! و هر چه قدر تلاش می کنید باز هم نمی توانید موفق شوید کاری کنید تا اسرارش را با شما در میان بگذارد.ممکن است فکر کنید او را خوشحال کرده اید، اما نمی توانید زیاد مطمئن باشید زیرا در رابطه با مرد مرموز واقعیت را همواره به سادگی نمی توانید ببینید.ممکن است به ظاهر خوشحال و راضی به نظر آید، اما آیا واقعاً همینطور است؟ کسی نمی داند. هر بار که از او می پرسید آیا به چیز دیگری از جانب شما نیاز دارد اصرار می ورزد که «نه» و اینکه شما عالی و مطلوب هستید. همین پاسخ شما را مظنون می کند. زیرا شما می دانید که از «مطلوب» فاصله دارید.آیا او واقعاً چنین احساس می کند؟ آیا او براستی تحقق یک رؤیاست یا اینکه چیزی را از شما پنهان می کند؟
پاسخ البته آن است که آقای مرموز استاد تمام عیار پنهان کاری است. او مخزن الاسرار است و چیزی را که نخواهد به کسی فاش نمی کند. نارضایتی های خود را نیز همینطور، نیازها و خواسته هایش نیز جزو اسرار او هستند.و بدتر از همه این که همه اینها را باید خودتان به تنهایی کشف کنید.
اینگونه مردان که نیازها و خواسته هایشان را چه به لحاظ احساسی ـ عاطفی و چه به لحاظ جنسی بیان نمی کنند معمولاً سعی دارند نامزد/همسر خود راـ البته به طرزی ناخودآگاه ـ امتحان کنند. آنها نزد خودشان فکر می کنند:«اگر او براستی همان گمشده ی من باشد و اگر براستی نیز مرا دوست داشته باشد. نیازها و خواسته های مرا کشف خواهد کرد.» لذا می نشیند، راحت تکیه می دهد تا شما خودتان را برای او اثبات کنید.خانم های عزیز: کاملاً طبیعی است که در این امتحان مردود خواهید شد. از آنجا که «غیبگو» نیستید و نمی توانید ذهن خوانی کنید سپس هر بار که او را مأیوس می کنید و خواسته هایش را برآورده نمی سازید یا بی خبر از همه جا به انجام آنچه ناراحتش می کند ادامه می دهید به این نتیجه می رسد که شما همان گمشده ی او نیستید و نمی توانید همسر مناسبی برای او باشید.لذا او نیز عشق و قلب خود را تمام و کمال به شما نخواهد داد.
در واقع ریشه و علت اصلی رفتار مرموزانه او نیز همین است: ترس ازصدمه دیدن و مأیوس شدن. به طرزی مضحک همین ترس اوست که رابطه ی او را با شکست مواجه می کند و موجب می شود همان چیزی به سرش بیاید که از آن می ترسد.زیرا هر چه زنی اطلاعات کمتری از خواسته ها و نیازهای او داشته باشد احتمال اینکه او را مأیوس کند بیشتر می ود و هر چه آقای مرموز بیشتر مأیوس و سرخورده شود، مرموزتر می شود و خواسته هایش را بیشتر پنهان می کند.
آقای مرموز احتمالاً توسط زن یا زنانی در مقطعی خاص از زندگی خود به لحاظ احساسی و عاطفی صدمه و لطمه دیده است. به همین دلیل است که شما را مدام به محک می کشد و می آزماید. از خود می پرسد: «آیا این همه خوب بودن او قلابی و مصنوعی نیست؟ آیا واقعاً زنی وجود دارد که این همه مرا دوست داشته باشد؟» اما او از اینکه پاسخ این سؤال را بیابد، می ترسد بنابراین به شما فرصت نمی دهد تا خود را نشان دهید.
مأیوس کننده ترین چیز در رابطه با آقای مرموز این نیست که برای برقراری ارتباط با شما تلاش نمی کند. در واقع او چنین فکر می کند که در تمام مدت نیازها و خواسته هایش را بیان کرده است و هنگامی که شما نیازهایش را بدرستی تشخیص نمی دهید شگفت زده می شود. مشکل آن است که تلاشهای او برای ابراز خودش بسیار پنهان، ناملموس، ضعیف، مبهم و ناواضح هستند. به طوری که می توان گفت اصلاً وجود خارجی ندارند. بیشتر به سرنخ شباهت دارند تا درخواست هایی رک و مستقیم. بدین معنا که باید نکته بین باشید، ذهن خوانی کنید؛ مدام حدس بزنید و به آزمون و خطا متوسل شوید. برای نمونه: از نامزد خود می پرسید آیا دوست دارد غذای چینی بخورد یا نه؟ او می گوید: «البته.» سپس اضافه می کنید: «البته اگه دوست داشته باشی می تونیم به یک رستوران مکزیکی بریم و غذای مکزیکی بخوریم.» پاسخ می دهد: «مکزیکی؟ خیلی خوبه!» در حالی که گیج شده اید و نمی دانید که براستی کدامیک را ترجیح می دهد: «خب، دوست داری کدوم یکی رو امتحان کنی؟» پاسخ می دهد: «هر کدوم که تو بخوای عزیزم.»
سپس از آنجا که ظاهراً برای نامزدتان تفاوتی نداشت به کدام رستوران بروید شما رستوران چینی را انتخاب می کنید. سپس همان شب پس از آنکه از رستوران به خانه می آیید، می بینید که او در یخچال سرک می کشد. با شگفتی می پرسید: «مگر گرسنه ای؟» در حالی که مشغول جویدن برشی از پیتزا است که از پیش در یخچال باقی مانده بود می گوید: هی، یه کمی.» «مگه توی رستوران سیر نشدی؟»
پاسخ می دهد که:«راستش غذای چینی هیچوقت حسابی ته دلم رو نمی گیره.»
به ناگهان همه چیز را به روشنی می بینید: او اصلاً از اول هم رستوران چینی را دوست نداشت و نمی خواست که غذای چینی بخورد. هنگامی که در پاسخ به پیشنهاد دیگر شما گفت: «مکزیکی؟ خیلی خوبه!» باید خودتان همه چیز را همانجا متوجه می شدید و می فهمیدید که این جمله یعنی همان بله! گرچه در ابتدا زیاد هم از لحن او نمی توانستید چنین نتیجه ای بگیرید.
این حادثه چندان جدی نیست که بتواند موجب از هم پاشیدگی ازدواجی بشود.اما فقط تصور کنید چند بار در هفته اتفاق می افند که آقای مرموز شمارا از خواسته های خود باخبر نمی کند و نمی گوید که از چه چیزهایی ناراحت بوده یا اینکه در بستر او را راضی می کنید یا نه! برای یک زن چقدر وحشتناک است که مثلاً به یکباره بداند که آقای مرموز انزجار، تنفر و احساسات سرکوب شده و فروخورده ی بسیاری نسبت به او در خود انباشته است. چنانچه مرد مرموز مراقب نباشد، روزی تمامی این احساسات سرکوب شده طغیان می کند و منفجر خواهد شد و او را به آقای آتشفشان ـ شخصیتی بعدی که درباره ی آن توضیح خواهیم دادـ تبدیل خواهد کرد.

آقای مرموز:خانم بازپرس


هنگامی که زنی به مردی مرموز عشق می ورزد همواره در فقر اطلاعات بسر می برد. چه احساسی دارد؟ به چه چیزی نیاز دارد؟ آیا او را راضی نگه داشته ام یا خیر؟ این سؤالات همواره ذهن نامزد/همسر آقای مرموز را به خود مشغول نگه می دارد و ناگزیر او را به خانم بازپرس تبدیل می کند. خانم بازپرس همواره مراقب علایم، نشانه ها و سرنخ هایی است تا از آنچه در افکار و احساسات آقای مرموز می گذرد، اطلاعاتی کسب کند.
از کجا بدانیم به خانم بازپرسی تبدیل شده ایم یا نه؟ چنانچه همواره نامزد/همسر خود را مانند قرقی «می پایید» یا اورا زیر نظر گرفته اید. بنابراین به بازپرس تبدیل شده اید. در این اوقات معمولاً از دوستان خود (زن های دیگر یا به عبارتی دستیاران دادستان یامعاونین بازپرس!)
نظرشان را جویا می شویم و می پرسیم که درباره ی رفتار یا واکنش نامزد/همسر ما چه فکر می کنند. تا بدین وسیله بینش بیشتری نسبت به اعمال و رفتار او پیداکنیم. بازپرس بودن کار ساده ای نیست. هیچ گاه آرامش نخواهید داشت. زیرا همیشه نگرانید، مبادا سرنخ اصلی را که فاش کننده حقیقت مرد زندگی تان است از دست بدهید.البته او شاهد آن است که همیشه مضطرب و نگران هستیم و از این رو چنین نتیجه گیری می کند که از او خوشحال و راضی نیستیم و احساس خوشبختی نمی کنیم و این نیز به نوبه ی خود موجب می شود مرموزتر و تودارتر هم بشود!
مشکل اصلی این جاست که روش های خانم بازپرس همواره متکی بر تجربیات او از آقای مرموز می باشند. زیرا آقای مرموز اصلاً اطلاعات زیادی را در باره ی خودش فاش نمی سازدـ دست کم به طور مستقیم ـ با این حال چنانچه تصادفاً حقیقتی را از او کشف کنید به شما خواهد گفت که آیا درست فهمیده اید یا نه.بنابراین همیشه مشغول بازی «حدس زدن» خواهید بود و پرسش هایی نظیر پرسش های زیر را مطرح خواهید کرد:
«آیا احساس نمی کنی که این اواخر زیاد به تو زنگ زده ام؛ به طوری که آزادی تو را مختل کرده ام؟ آیا به آزادی و فضای شخصی بیشتری نیاز داری؟»
«آیا صحبت های طولانی دیشب من درباره مشکلات کاری ام تورا نارحت کرده اند؟»
«آیا ازاین که قرار است خواهرم هفته ی بعد پیش ما بیاید و مدتی را با ما باشد ناراحت شده ای و ترجیح می دهی که تنها باشیم؟»
هنگامی که نامزد/همسرمان به یکی از پرسش های فوق پاسخ مثبت می دهد احساس موفقیت می کنیم،زیرا احساس می کنیم موفق شده ایم معمای قلب او را حل کنیم. اما این الگو پس از مدتی بسیار تکراری خسته کننده خواهد شد زیرا مدام مجبوریم قطعات مختلف پازل شخصیت گیج کننده ی او را آن هم بدون کمترین کمک و راهنمایی از جانب او حل کنیم و کنار یکدیگر بچسبانیم.

راه حل:


01 با بیان کردن خواسته ها و نیازهای تان این فرصت را به نامزد/همسرتان بدهید که شما را خوشحال و راضی کند.چنانچه شما را خوشحال کردیم یا کاری کردیم که شما از آن لذت بردید بگویید: «از اینکه فلان کار را کردی خیلی خوشحال شدم.» هنگامی که از چیزی ناراحت شده اید یا مسئله ای شمارا نگران کرده است به این امید نباشید که ما خودمان آن را به تنهایی کشف کنیم.زیرا احتمالاً موفق نخواهیم شد. در عوض با گفتن این جمله ما را راهنمایی کنید:«می خواستم درباره چیزی که مرا ناراحت کرده است با تو صحبت کنم تا بلکه کدورت مان برطرف شود.»
02 هنگامی که درباره ی نیازها و اولویت های تان با ما صحبت می کنید به طور واضح و روشن و با ارائه ی جزئیات کافی این کار را انجام دهید. تنها هنگامی بگویید:«هر چه تو بخواهی.» یا:«برای من فرقی نمی کند.»که واقعاً حقیقت داشته باشد. به یاد داشته باشید ما زن ها عشق ورزیدن را شغل و وظیفه ی خود می دانیم بنابراین هر چه اطلاعات و داده های بیشتری را در اختیار ما قرار دهید، بهتر خواهیم توانست نیازها و خواسته های تان را برآورده سازیم.
03 هرگاه متوجه شدید که از شما بازجویی می کنیم، بار را از دوش ما بردارید و به ما کمک کنید.شما خیلی خوب می دانید که در این اوقات، ما سعی داریم از احساسات شما باخبر شویم بنابراین کار ما را سخت نکنید!

5-آقای آتشفشان


اینگونه مردها مسئله ای را بهانه قرار می دهند و سپس بدون تناسب منفجر می شوند.
به دلیل ناراحتی یا عصبانیت از دست شما در سکوت «خودخوری می کنند. اما چیزی نمی گویند و سپس ناگهان از کوره در می روند. از آنجا که چیزی به شما نمی گویند، هیچ وقت نمی فهمید که عصبانی هستند. سپس مدت ها می گذرد و تنها با یک سؤال ساده و کوچک شما منفجر می شوند.
یگان ویژه ی خنثی سازی بمب را خبر کنید، لباس ایمنی خود را بپوشید و از منطقه ی خطر دور بایستید، زیرا آقای آتشفشان وارد می شود.
خانم های محترم:او را خیلی خوب می شناسید. او احساساتش را فرو می خورد. اصرار می ورزد که حالش خوب است تا سپس به یکباره و به طرزی کاملاً ناگهانی هنگامی که اصلاً انتظار آن را ندارید، منفجر می شود.فقط آن وقت است که می فهمید در تمام مدت مثل یک بمب ساعتی تیک تیک می کرده و اینکه دیر یا زود قرار بوده است منفجر شود و شما یا هر کس دیگری را که در آن حوالی است مجروح کند.
البته او هرگز متوجه نمی شود که با انفجار خود چه آسیبی به بار می آورده است زیرا همیشه پس از آن که منفجر شود و فشار اضافی را تخلیه کرد و احساساتش را بیرون ریخت، حالش خوب می شود. حتی شاید پس از آن احساس نیاز جنسی بکند!و هنگامی که علاقه ی چندانی به این کار در شما نمی بیند گیج و حیران می شود. شاید اگر تا این حد خودخواه نبود می توانست جراحتی را که خشم او به شما وارد ساخته است ببیند و بفهمد که چرا تا این حد شکسته و بی رمق شده اید.
آقای آتشفشان کیست؟ او کسی است که نمی داند با اضطراب و تنش خود چه کار کند. از این رو آن را بر روی کسانی که دوست شان دارد خالی می کند. معمولاً او فرزند پدر یا مادری آتشفشانی است که به او آموخته اند. تنها راه تخلیه ی احساسات و عواطف، فریاد زدن، تهدید کردن و ترساندن این و آن است. در دوران او پسربچه ی کوچک و بسیار وحشت زده ای وجود دارد که روزی (درکودکی) ناخودآگاه وبی آنکه آن را به یاد آورد تصمیم گرفته است کسانی را که می توانند به او آسیب بزنند با خشم خود بترساند و فراری دهد پیش از آن که فرصت آن را بیابند که خشم خود را به او نشان دهند و از دست او عصبانی شوند.
آقای آتشفشان هرگز با نامزد/همسر خود ارتباط برقرار نمی کند و نمی گوید که چه می خواهد یا نمی خواهد. او آتش زیرخاکستر است، از این رو تهدید می کند، اذیت می کند، و از کوره به در می رود. چنانچه زنی سعی کند که با او درباره ی چیزی صحبت کند که او دوست ندارد درباره ی آن صحبت کند،او با نگاه های تند و نیشدار، نگاه های خشم آلود و کلمات و عبارات زشت پاسخ می دهد. چنانچه این سلاح ها مؤثر واقع نشوند به بالا بردن صدایش متوسل می شود تا ما را از میدان به در کند. معمولاً این روش بر روی زن ها مؤثر واقع می شود زیرا بیشتر ما زن ها دوست نداریم بر سرمان داد کشیده شود.
مردان عزیز:بگذارید لحظه ای با شما صریح باشم. برای ما زن ها هیچ چیز جذاب تر، مردانه یا قابل تحسینی در آقای آتشفشان وجود ندارد. کسی که نمی تواند واکنش ها و عکس العمل های خود را کنترل کند ضعیف است نه قوی.کسی که از تهدید و ارعاب برای رو به رونشدن با احساسات نامزد/همسرش استفاده می کند، ترسوست نه شجاع.

چگونه آقای آتشفشان موجب می شود زن ها پاورچین پاورچین راه بروند


رابطه با آقای آتشفشان مانند راه رفتن در یک میدان مین می باشد. نفس تان را در سینه حبس می کنید و دعا می کنید روی مین ها پا نگذارید تا تکه تکه شوید.به همین دلیل است که همسران مردان آتشفشان همیشه پاورچین پاورچین راه می روند و وقت و انرژی و تلاش خود را صرف آن می کنند تا مبادا چیزی بگویند یا کاری بکنند که موجب انفجار شوهرشان بشود!
محال است زنی با آقای آتشفشان زندگی کند و ترسان و لرزان، پارانویید و وحشت زده نشود. چه خصوصیات و ویژگی های جذابی؟! این طور نیست؟ اما هنگامی که در ترس دایمی از توهین بعدی، دعوا وجر و بحث بعدی، و بزن بزن های بعدی زندگی می کنید این دقیقاً همان چیزی است که انتظارتان را می کشد.

راه حل:


چنانچه نامزد/همسرتان دور و برتان پاورچین پاورچین راه می رود شاید بیش از آنکه فکرش را می کنید آتشفشانی هستید. از او بپرسید آیا علایمی را که در باره ی مرد آتشفشانی ذکر کردیم از خود نشان می دهید یا خیر. سپس سعی کنید درباره ی احساسات، ناراحتی ها و نگرانی های تان صحبت کنید پیش از آن که در شما انباشته گردند. و سپس منفجر شوند.
02 چنانچه حدس می زنید مرد آتشفشان هستید مشاوره و کمک حرفه ای دریافت کندی. به راستی مشکل است تمامی این خشم را خودتان به تنهایی (بدون کمک حرفه ای) حل و فصل کنید. در این اوقات یک مشاور خوب یا یک متخصص «مدیریت خشم» می تواند به شما درحل و فصل کردن مسائل و موضوعاتی که در زیر خشم تان واقع شده اند کمک فراوانی کنید. شما استحقاق آن را دارید تا خود و نیز نامزد/همسرتان را از زندان خشم و غضب خود آزاد سازید.


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ