تنهایی عامل بیماری
نغمه های سکوت را به فهرست خطرات عاطفی ای که برای سلا مت زیان بارند اضافه کنید و پیوندهای نزدیک عاطفی را به فهرست عوامل حمایت کننده بیفزایید! تحقیقاتی که در دو دهه اخیر انجام شده و بیش از سی و هفت هزار نفر را شامل می شده، نشان می دهد که «انزوای اجتماعی» یعنی این احساس که کسی را ندارید تا احساسات خصوصی خود را با او در میان بگذارید یا تماس نزدیکی داشته باشید، احتمال ابتلا به بیماری یا مرگ را دو برابر می کند. گزارشی که اخیرا درمجله «Science» چاپ شد، چنین نتیجه می گیرد که انزوا به خودی خود «همان قدر در میزان مرگ ومیر تاثیر دارد که سیگار کشیدن، فشار خون بالا ، کلسترول بالا ، چاقی مفرط و انجام ندادن تمرینات جسمانی در این امر موثرند.»
در واقع عامل سیگار کشیدن، خطر مرگ را فقط به میزان 1/6 برابر افزایش می دهد در حالی که عامل انزوای اجتماعی آن را به میزان 2 برابر افزایش می دهد و به این ترتیب، آن را خطر بزرگتری برای سلا متی می سازد.
? انزوای اجتماعی و تفاوت های دو جنس
تاثیر انزوای اجتماعی بر مردان بیشتر از زنان است. احتمال مرگ مردان منزوی، 2 تا 3 برابر از مردانی که پیوندهای نزدیک اجتماعی دارند، بیشتر است. برای زنان منزوی احتمال خطر 1/5 برابر بیشتر از زنانی است که پیوندهای اجتماعی دارند. تفاوت میان مردان و زنان از نظر تاثیر انزوا، احتمالا به این دلیل است که ارتباط های زنان از نظر عاطفی صمیمی تر از مردان است. برای یک زن چند رشته معدود از این پیوندهای اجتماعی می تواند اطمینان بخش تر باشد، اما یک مرد همان تعداد اندک معاشران را ناکافی می شمارد.
چنانچه به تفاوت های جنسیتی در زندگی عاطفی نگاهی گذرا بیندازیم، مشخص می شود که این تفاوت ها در امر سست کردن پیوند زناشویی نقشی نهفته دارند. این یافته را مدنظر قرار دهید: «حتی پس از گذشت سی و پنج سال یا بیشتر از برقراری یک پیوند زناشویی، باز هم در نحوه نگرش به رویارویی های عاطفی میان زن و شوهر ، تفاوتی اساسی وجود دارد». به طور متوسط غوطه ور شدن در نزاع های جزئی اما ناخوشایند زندگی زناشویی برای زنان کمتر از مردان اهمیت دارد.
? تنهایی، معادل انزوا نیست
البته تنهایی معادل انزوا نیست. بسیاری از افرادی که به تنهایی زندگی می کنند یا با دوستان معدودی ارتباط دارند سلا مت و راضی هستند. بر عکس، این «احساس ذهنی» که فرد از دیگر افراد بریده شده است و هیچ کس را ندارد که به او رجوع کند، خطری برای سلا متی محسوب می شود. در پرتو انزوای فزاینده ای که به واسطه تماشای تلویزیون به تنهایی و دورافتادن از عادات اجتماعی ای چون رفتن به باشگاه های مختلف و انجام دیدارهایی در سطح جامعه شهری جدید پدید آمده است این یافته نگران کننده است.
قدرتمندی انزوا به عنوان یک عامل خطرساز در مرگ و میر و نیروهای شفابخش پیوندهای نزدیک را می توان در تحقیقی ملا حظه کرد که بر یک صد نفر از بیمارانی که تحت عمل پیوند مغز استخوان قرار گرفته بودند انجام شد. 54 درصد بیمارانی که احساس می کردند از طرف همسر، خانواده یا دوستان خود از حمایت عاطفی قوی برخوردارند، دو سال پس از عمل پیوند مغز استخوان همچنان زنده بودند، در حالی که فقط 20 درصد این بیماران که به میزان کمی از چنین حمایت هایی برخوردار بودند به زندگی خود ادامه می دادند.
? نیروی شفابخش حمایت عاطفی از طریق نوشتن
یکی از روانشناسان دانشگاه کالیفرنیا در مجموعه ای از چند آزمایش نشان داده است که واداشتن افراد به صحبت کردن درباره افکاری که آنان را آزار می دهد، تاثیر پزشکی سودمندی دارد.
روش او به نحو قابل توجهی ساده است. او از مردم می خواهد تا به مدت 5 روز یا بیشتر، هر روز پانزده الی بیست دقیقه درباره آسیب رسان ترین تجربه کل زندگی خود یا برخی نگرانی های فشارآور در آن لحظه مطلبی بنویسند.
تاثیر ناب این بازگویی ها بسیار تکان دهنده است. بهبود کارکرد سیستم ایمنی بدن، کاهش چشمگیر مراجعه به مرکز بهداشت در عرض شش ماه بعد، غیبت کمتر در سرکار و حتی بهبود یافتن کارکرد آنزیم کبدی از آن جمله اند. علاوه بر آن کسانی که نوشته هایشان بیشتر از سایرین از وجود احساسات مغشوش و دردناک در ایشان شکایت داشت، از نظر کارکرد سیستم ایمنی بدن خود بهبود بیشتری پیدا کردند. از این مطالعات، الگوی مشخصی به عنوان «سالم ترین» راه تخلیه احساسات مساله ساز هویدا شد. به این صورت که ابتدا بسته به موضوع نوشته، فرد اندوه، اضطراب یا خشم خود را به شدت بیان می کند; سپس ظرف روزهای بعد، نوشته او حالتی روایتگرانه پیدا می کند و در آسیب یا رنج خود، معنایی نهفته را کشف می کند. فرآیند مذکور مشابه عملی است که افراد در دوره روان درمانی هنگام جست وجو برای یافتن راه حل مشکلات خود انجام می دهند. در واقع یافته های این روانشناس، دلیلی ارائه می کند که چرا بیمارانی که علاوه بر عمل جراحی یا مداوای دارویی، تحت روان درمانی نیز قرار می گیرند، در مقایسه با کسانی که صرفا مورد مداوای پزشکی قرار می گیرند، به لحاظ وضعیت جسمانی وضعیت بهتری دارند. یکی از نیازهای روانی آدمی اساسا «گفتن و بیان کردن» خویش است.
در هنگام فشار روانی این نیاز شدیدتر می شود و در صورت داشتن انزوای اجتماعی باز هم شدیدتر.
لذا وقتی می نویسیم، در واقع «می گوئیم و بیان می کنیم»; با این فرق که مخاطب ما - کاغذ- خاموش اما رازدارتر است. توماس دلف می نویسد: «نوشتن برای به یادآوردن نیست، برای فراموش کردن است.»
نکته نهایی این که ازدواج به دلیل فراهم آوردن حمایت عاطفی و اجتماعی برای فرد، اغلب به عنوان محافظی برای سلا مت در نظر گرفته می شود. تنهایی یا «دل شکستگی» عامل خطرزایی برای بیماریهای قلبی است، زیرا افراد بیوه، طلا ق گرفته و مجرد بیش از افراد متاهل، براثر بیماریهای قلبی می میرند. اما تحقیقات جدیدتر نشان داده است کسانی که تا میانسالی ازدواج نکرده اند در زمینه مرگ پیش از 80 سالگی در معرض خطر کمتری قرار دارند و تفاوت در میزان مرگ افراد متاهل و طلا ق گرفته مربوط به ویژگی های شخصیتی آنان است. ازدواج باتمام محاسن، احتمالا به خودی خود موجب حفظ سلا مت نمی شود.
رفتار با کودک
من مطالبی در مورد روانشناسی کودک و نوجوان تهیه کردم و در
قسمتهای مختلف اینجا می گذارم امیدوارم مورد استفاده شما قرار بگیرد.
آیا تربیت
کودک کار ساده ای است ؟!
بعضی از والدین تربیت کردن کودک را کار ساده ای می
دانند و برای آن اهمیت چندانی قائل نیستند
اما چطور می توان گفت که امور
کشاورزی ،دامپروری و .... به تخصص نیاز دارد ولی تربیت کودک نیازی به آگاهی ندارد ؟
هر زن و شوهر پیش از بچه دار شدن باید با مسائل تربیتی کودک آشنا شوند .
آیا
تجربه به تنهایی کافی است ؟!
پدران و مادران در طول زندگی و پرورش فرزندان خود
بتدریج اطلاعات و آگاهیهای لازم و تجربه کافی را کسب می کنند و با مسائل تربیتی
آشنا می شوند ولی این گونه اطلاعات غالباً بی نتیجه است و هر گز برای بازسازی و
اصلاح فرزندی که دیگر بزرگ شده است ، سودمند واقع نمی شود .زیرا مهمترین دوران
تربیتی کودک سپری گشته و شخصیت او دیگر شکل گرفته است . تربیت کودک را باید از همان
آغاز تولد و حتی از دوران جنینی شروع کرد ، زیرا شخصیت کودک در همان پنج سال اول
زندگی پایه ریزی می شود .
چرا در تربیت کودک موفق نمیشویم ؟!!
اغلب پدران و
مادران می گویند : " با آن که علاقه زیادی به تربیت فرزندم دارم ، ولی نمی دانم چرا
موفق نمی شوم ؟ "
مسلماً هر پدر و مادری مایل است که فرزندش را خوب تربیت کند ،
ولی تمایل به تنهایی کافی نیست و والدین باید از مسائل تربیتی کودکان و روشهای آن و
شیوه تاثیر گذاری بر کودک اطلاع داشته باشند ، زیرا عمل کردن بدون داشتن اطلاعات
کافی ،نه تنها شما را به هدف نمی رساند ، بلکه حتی ممکن است شما را از هدفتان نیز
دور سازد .
بی اطلاعی و عدم آشنایی پدر و مادر با اصول کلی تربیت و روشهای صحیح
جریان تربیت را از مسیر مستقیم خارج می سازد
میزان آگاهی والدین از مسائل
تربیتی کودکان :
1- آگاهی از اصول کلی رشد کودک
2- شناخت تفاوتهای فردی
کودکان
3- شناخت روش صحیح
4- استفاده از شرایط ، موقعیت و امکانات مناسب
5- آگاهی از رفتار مناسب
تربیت کودک آنقدر دشوار نیست که حتماً نیاز به
تحصیل در دانشگاه و گذراندن دوره های تخصصی داشته باشد و آن قدر هم آسان نیست که بی
اهمیت جلوه کند و بتوان بی تفاوت از کنار آن گذشت ، بلکه تنها شناخت کودک و آشنایی
با مسائل و مشکلات در مراحل مختلف سنی و آگاهی از روش صحیح تربیتی امید موفقیت در
تربیت کودک را تقویت می کند .
در اینجا من قسمتهایی از کتاب رفتار با کودک
نوشته دکتر زهرا معتمدی را انتخاب کردم که در قسمتهای مختلف
برای شما بازگو می
کنم امید که بتوانیم خدمتی هر چند کوچک به کلیه والدین ، بخصوص والدین جوان کرده
باشیم
انضباط
نظم و ترتیب را باید از همان سنین آغاز یعنی سه یا چهار سالگی
به کودکان آموزش داد ، زیرا کودک بیشتر عادتهایش را در این سنین کسب می کند و
شخصیتش شکل می دهد .
نظم و انضباط نه تنها در رفتارهای کودک و تحصیل و کارهای
روزمره مثل لباس پوشیدن ، غذا خوردن ، معاشرت ، حفط و نگهداری وسایل شخصی و ابزار
کار ، بلکه در فکر و اندشه و احساسات و عواطف او نیز باید وجود داشته باشد
والدین روشهای متفاوتی برای عادت دادن کوک به انضباط پیش می گیرند:
در برخی
خانواده ها کودکان تحت اوامر سخت و انضباط شدید هستند و الدین سختگیر
در حالی
که برخی دیگر روش تربیتی مورد نظر خود را با شک و تردید به کار می بندند، حتی اگر
روششان درست هم باشد و همواره نگران آن هستند که مبادا با رفتار نسنجیده یا سختگیری
بیجا زندگی فرزندانشان را تباه کنند و برخی خانواده ها به کودکانشان آزادی مطلق می
دهند ، عده ای از والدین هم روش اعتدال را در پیش می گیرند .
نکاتی که باید در
برقراری نظم و ترتیب رعایت کنید :
1- مقررات را طوری برقرار کنید که احترام شما
و کودکتان ، هر دو ، محفوظ بماند
2- مقررات یا محدودیتی که برقرار می کنید
نباید به خاطر هوس یا به دلخواه شما باشد ، بلکه باید مبتنی بر اصول تربیتی و
سازنده شخصیت کودک باشد
3- مقررات را نباید توام با خشم و غضب و تهدید وضع کنید
4- کودک را باید در رعایت قوانین ، چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ احساسی و
رفتاری ، یاری کنید
5- اگر کودکتان با مقرراتی که وضع کرده اید مخالفت کرد تعجب
نکنید و او را تنبیه ننمایید . اگر پدر و مادر قوانینی را با خوشرویی تعیین کنند
معمولاً کودکان قوانین را می پذیرند و خیلی زود خود را با آن مقررات وفق می دهند
6- مقررات باید ساده و قابل فهم ، عاقلانه و منطقی باشد
7- در برقراری نظم
و تعیین قوانین انضباطی حتماً باید مراحل رشد کودک ، تواناییهای جسمانی و روانی و
نیازهای او را در نظر بگیرید
8- در وضع مقررات انضباطی باید حتماً شرایط و
موقعیت کودک را در نظر بگیرید . این گاه انعطاف شما را در اجرای قوانین ضروری می
سازد .
9- همیشه باید در اجرای انضباظ علاقه و محبت خود را به کودک نشان دهید و
او را از محبت سیراب کنید.
از کتاب رفتار با کودک نویسنده دکتر زهرا معتمدی
وظایف و مسئولیت های پدر در تربیت فرزند
با عنایت به این که بیشتر متخصصان تعلیم و تربیت به نقش مادر در تربیت فرزند پرداخته اند و نقش پدر با وجود اهمیت بسزایی که در رشد و تربیت فرزند دارد کمتر به آن توجه شده است .در این مقاله سعی گردیده به مهم ترین وظایف و مسئولیت های پدران در تربیت فرزندان پرداخته و اشاراتی به آموزه های دینی در این زمینه خواهیم نمود. برای واژه تربیت معانی گوناگونی در فرهنگ لغات ذکر شده است ، از جمله ؛ پروردن ، پروراندن ، پرورش ، تهذیب و غیره می باشد . ولی آنچه بیشتر در معنای تربیت ذکر شده همان پروراندن و ادب و اخلاق را به کسی یاد دادن است .
هدف از تربیت ، پرورش صحیح و یاد دادن آداب نیکو به فرزند است یعنی کودک را به گونه ای تربیت کنیم که بتواند به راه صحیح قدم گذاشته و آداب و اخلاق و رفتار منطقی داشته باشد و برای جامعه و نیز پدر و مادرش در دنیا و آخرت مفید باشد. و لذا تربیت صحیح فرزند برای پدر و مادر نوعی «باقیات الصالحات» است و چراغ این باقیات الصالحات هرگز خاموش نمی شود . سید الساجدین (علیه السلام) امام بزرگوار در صحیفه سجادیه می فرماید : (1)
«خدایا مرا در تربیت فرزندان خود و نیکی کردن به آنها کمک کن .»
عوامل مؤثر در تربیت
این عوامل به دو دسته کلی ؛ عوامل انسانی و غیر انسانی تقسیم می شوند .
منظور از عوامل غیر انسانی؛ عوامل جغرافیایی ، طبیعی و غیره می باشد.
عوامل انسانی مؤثر در تربیت عبارتند از :
الف) مادر ؛
ب) پدر؛
ج) خواهر و برادر بزرگتر؛
د) معلم و اعضای مدرسه؛
هـ) دوستان و معاشران؛
و) افراد اجتماع؛
ز) خویشان و بستگان ؛
ح) رهبران اجتماع؛
که به اختصار به توضیح و تبیین آنها می پردازیم .
الف) مادر
مادر هم از نظر وراثت و هم محیط به دلیل آن که کودک مدت زمان بیشتری با او است تأثیر بسزایی بر فرزند خواهد داشت . از طریق وراثت ، برخی از صفات ارثی از طریق ژن های مادر به کودک منتقل می شود و همچنین فرزند نه ماه در رحم مادر قرار دارد که غذای مادر ، سلامتی یا بیماری او بر کودک اثر گذار خواهد بود .
پس از تولد نیز کودک مدت ها در آغوش مادر است و اولین کلمات را مادر به او یاد می دهد.
ب) پدر
پدر از نظر کودک مظهر قانون و عدل و انصاف است و می تواند پناهگاه خوبی برای خانواده باشد . مشی پدر ، مهر و انصاف و نیز ظلم و ستم و قدرت پدر در رفتار و آینده اش اثر می گذارد .
توجه به پاک زادگی فرزند یکی از بهترین راههای حفظ انتساب فرزند به پدر و و دقت کامل در این باره است ، چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید : (2)
«آنان را به انتساب به پدرشان بخوان .»
دنیای غرب گاهی انتساب فرزند به مادر را هم کافی می داند و از نظر تربیت صحیح گرفتار دشواری های اساسی است و راز عدم دلبستگی فرزندان به خانواده به ویژه پدر به فرزندان را می توان در همین مسئله جویا شد که آثار منفی بی شماری را در زندگی پدر و فرزند، به ارمغان می آورد و نتایج منفی آن در زندگی دو طرف ، انکار ناشدنی است . (3)
ج) خواهر و برادر بزرگتر
اگر در خانه ای کودک 3 یا 4 ساله ای باشد و نوزادی به دنیا آید ، چون توجه پدر و مادر بیشتر به سمت نوزاد است در کودک این احساس به وجود می آید که بین او و نوزاد تازه متولد شده تبعیض قرار داده اند و این تصور در او اثر سویی خواهد گذاشت . بنابراین بایستی قبل از این که نوزاد به دنیا بیاید کودک را آماده نمود و همچنین پیش او به نوزاد زیاد توجه ننمود و در ضمن برخی از مسئولیت های نوزاد را به کودک بزرگتر داد و از طریق مهر و محبت به کودک بزرگتر ، دوستی را بین آنان تقویت کرد .
و در این باره تبعیض و تفاوتی میان فرزندان نگذاریم و همه را به یک اندازه دوست بداریم .
د) معلم و اعضای مدرسه
مدرسه خانه دوم کودک است . اخلاق و رفتار معلم ، طرز فکر او ، سطح فرهنگی و غیره همه در کودک تأثیر گذار است . اگر معلم از نظر دینی و مذهبی و نیز نحوه صحیح رفتار و آداب معاشرت دچار مشکل باشد، کودک نیز از او تأثیر منفی می گیرد.
هـ) معاشران
معاشران گروهی هستند که ممکن است که هم سن کودک یا بزرگتر از او باشند ولی با او رفت و آمد می کنند . با هم بازی می کنند و در مدرسه کنار هم می نشینند. بررسی ها نشان می دهد که کودکان تحت تأثیر معاشران قرار می گیرند و حتی این تأثیر در سه مورد بیشتر از والدین است.
1- زمانی که خانواده از محلی به محل دیگر کوچ می کند.
2- زمانی که کودک در مرز نوجوانی و بلوغ قرار می گیرد .
3- مواقعی که در خانواده آشفتگی و درگیری وجود دارد .
و) افراد اجتماع
در روابطی که کودک (فرزند) با افراد اجتماع دارد ، از آنها تأثیر می گیرد و اگر آنها افراد سالمی باشند تأثیری که کودک می گیرد درست و اگر بالعکس باشد تأثیر منفی در پی خواهد داشت .
ز) خویشان و بستگان
برخی مواقع بستگان ممکن است تأثیر بیشتری نسبت به والدین بر فرزند داشته باشند مثلا دایی ، عمو ، خاله ، عمه و غیره . به دلیل آن که گاهی تحصیلات بالاتری دارند، سطح اقتصادی آنان بالاتر است ، موقعیت اجتماعی برتری دارند و دلایل دیگر ممکن است تأثیر گذارتر بر کودک باشند.
ح) رهبران اجتماع
منظور از رهبران اجتماع کسانی هستند که در جامعه نقش مهمی را ایفا می کنند. و امور مختلف مردم به وسیله آنها هدایت می شود مانند پلیس ، اگر کودک از یک پلیس تخلفی را ببیند روشن است که نسبت به پلیس و جامعه بدبین می شود .
شأن و مقام پدر
زحماتی که هر پدری متقبل می شود، از یک سو وظیفه دینی و از سوی دیگر وظیفه اخلاقی است . از نظر دینی کودکان بر گردن پدر حقوقی دارند. که در منابع دینی مفصل بیان شده است . از نظر اخلاقی نیز کودکان در حقیقت همانند مهمان هایی هستند که به دعوت پدر و مادر بر سر این سفره که همان خانواده است حاضر شده اند . حالا که حضور پیدا کرده اند ، پدر بیش از همه وظیفه دارد از این مهمان ها به خوبی و به وجه شایسته و نیک پذیرایی کند . رسول گرامی (ص) فرمودند:
«الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله ؛ آن کس که برای خانواده اش تلاش کند ، همانند مجاهد نستوه و در حال جهاد است» جهاد کردن فقط در هنگام نبرد و جنگ نمی باشد . بلکه تلاشی که پدر برای کسب لقمه حلال برای خانواده اش انجام می دهد نیز مانند جهاد است و خداوند اجری که به مجاهدین فی سبیل الله می دهد همان اجر را به پدر نیز می دهد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند : (4) «لقمه حرام و ناپاک را به خانه نبرید .»
یک پدر نمونه ، پدری است که افزون بر آموزش اخلاق و رفتار خوب به فرزندان بتواند روزی خانواده اش را نیز از راه حلال به دست آورد . زیرا این روزی حلال در سرنوشت فرزندان بسیار مؤثر است . اگر دعایی را که فرزندان می کنند ، برآورده شود تا حد زیادی در اثر همین روزی حلالی است که پدر برایشان آورده است و لذا فرزندان همیشه باید قدردان چنین پدری باشند .
اسلام و احترام پدر
اسلام برای پدرانی که وظیفه ی خود را به درستی انجام می دهند ، ارزش و احترام خاصی قائل است. این ارزش و احترام به حدی است که در آیات قرآن پس از انجام وظیفه عبادت و احترام به خدا و اطاعت از فرمانش از لزوم احترام به والدین یاد شده است .
و لذا بر فرزندان لازم است که حکم پدر را رعایت کنند و بدون اجازه او ، جز در واجبات کاری انجام ندهند . همچنین فرزندان وظیفه دارند بال رحمت و عنایت خود را در زیر پای پدر و مادر بگسترانند و با دلسوزی و محبت در همه حال رعایت احترام آنها را داشته باشند . و از هر کاری که موجب تکدر خاطر آنها می شود حتی گفتن «اف» به شدت پرهیز کند .
تصور کودک از پدر
طفل از زمان تولد تا حدود دو ماهگی شدیدا وابسته به مادر است و مادر را مرکز آرزوها و آمال خود می داند . به تدریج که کودک وارد دو ماهگی می شود ، پدر وارد زندگی و ذهن و تصور او می شود. کودک این را در می یابد که پدر برای او پناهگاه است، معلم است، و رهبر و قانونگزار است . تصور این که پدر از مادر کم اهمیت تر است از جهاتی درست است اما در مواردی نیز نقش پدر مهم تر از مادر می باشد . تجسم عالم شعور ، مظهر عقل و دانش در خانواده در قبضه پدران است . و طفل پدر ر ا به این گونه می شناسد کودک به تدریج که بزرگتر می شود تصوراتی از پدر را در ذهن خود پرورش داده و آنها را پر و بال می دهد.
از جمله تصوراتی که کودک از پدر خود دارد عبارتند از :
الف) چهره برجسته ی خانواده
ب) همانندی با پدر
ج) ضامن رفع نیازها
د) عامل تأمین امنیت
هـ) مرکز دانایی و اندیشه
الف) چهره برجسته خانواده
در روانشناسی کودک و نیز اصول و مبانی تربیت فرزندان تصریح شده است که کودک در سن 3 -2 سالگی پدر را بزرگترین شخصیت و عاقل ترین افراد می داند. اگر کسی علیه پدر چیزی بگوید ، او از پدر خود دفاع می کند . کودک در خانه با پدر رفتاری رسمی دارد و بیشتر اوقات از کانال مادر با پدر ارتباط برقرار می کند.
ب) همانندی با پدر
از نظر روانشناسان ، کودک 6-3 ساله مخصوصا پسر بچه ها پدر را الگوی خود قرار می دهند . پدر از نظر کودک سمبل قدرت است . ضامن خانواده است و همه آرزوی کودک این است که مثل پدر باشد .
ج) ضامن رفع نیازها
پدر از نظر کودک ضامن رفع نیازهاست . هر چیزی را که اعضای خانواده احتیاج دارند ، پدر تهیه می کند . کودک در سایه پدر ، نیکو پرورش می یابد . هر چقدر سن کودک بیشتر شود ، دید او نسبت به توانمندی و ضمانت پدر بیشتر می شود به طوری که در سنین نوجوانی مادر را عامل مهر و محبت و پدر را عامل تأمین زندگی می داند.
د) عامل تأمین امنیت
اگر خطری برای کودک پیش آید در سنین خردسالی به مادرپناه می برد ولی از حدود چهارسالگی به بعد نوعا به پدرش پناه می برد و او را پناهگاه خود می داند.
هـ) مرکز دانایی و اندیشه
پدر نماینده دنیای خارج کودک است ، مرکز دانایی و آگاهی است . کودک گمان دارد که پدرش در همه اصول و قواعد داناست . حتی کودکانی که نسبت به پدر دید منفی دارند باز هم درباره پدر تعصب دارند و عقل و فکر او را تحسین می کنند.
حق تربیت فرزند
خانواده محیطی است که کودک به ناچار باید در آن زندگی کند. ضوابطی که در خانه حکم فرماست ، بر کودک تحمیل شده و او باید آنها را بپذیرد . تربیت کودک مهم ترین حق او در قلمرو زندگی می باشد. پدر در رابطه با تربیت کودک مسئولیت مستقیم دارد. باید فرزند را به گونه ای پرورش دهد که آراسته به اخلاق و رفتار اسلامی شود در آینده برای جامعه مفید واقع گردد .
وظایف اساسی پدر
یک پدر نمونه و شایسته دارای وظایف اساسی زیادی است که در این جا به سه وظیفه مهم اشاره می کنیم :
1) مدیریت صحیح زندگی و تعیین خط مشی ونظام آن ؛
2) تأمین نیازهای اعضای خانواده ؛
3) مسئولیت تربیت فرزندان ؛
اساس و دامنه حقوق کودک
روشن شد که پدر در رابطه با کودک مسئول است. مسئول سلامت جسم ، روان ، ذهن و غیره پس لازم است او را نیکو پرورش دهد ، نیکو ادب کند و برای فرزندان هیچ خدمت و سرمایه و هیچ بخشی بهتر از ادب و تربیت صحیح اسلامی نیست . چنان که برای پدر و مادر نیز هیچ وظیفه ای مهم تر از این نیست در دامنه ی حقوق مهم و اساسی فرزندان می توان موارد زیر را نام برد :
1) حق آموزش ؛
2) حق پرورش ؛
3) سایر حقوق .
دامنه پرورش نیز بسیار وسیع است و شامل همه ابعاد وجودی انسان می گردد .
1) پرورش بدن ؛
2) پرورش ذهن ؛
3) پرورش روان و ...
در جنبه بدن ، والدین وظیفه دارند در جهت رشد و پرورش بدن فرزندان خود و نیز شادابی و سلامت آنان و محافظت از بیماری ها و غیره بکوشند و از هیچ تلاشی دراین جهت فروگذار نکنند .
در جنبه ذهن : والدین وظیفه پرورش ذهن ، تخیل ، هوش فرزندان رابه عهده دارند . مسئله پرورش ذهن و شکوفا ساختن استعدادها اگر از رشد و سلامت جسم مهم تر نباشد مسلم کمتر نیست والدین با شیوه های درست باید بکوشند همه امکانات خود را در جهت بالندگی هوش و استعداد فرزندان خود بکار گیرند .
همچنین والدین وظیفه دارند به پرورش روح و روان کودکان توجه کنند مسائل مربوط به اندیشه های عالی و ملکات و فضایل اخلاقی و ارزش های متعالی اسلام مثل ایثار ، عدالت و غیره را به کودک یاد دهند.
تعلیم و تربیت
یکی از حقوق فرزندان ، تعلیم و تربیت است . قلب و روح هر کودکی که متولد می شود همچون آینه ای زلال و شفاف است . پدر و مادر می توانند باتربیت صحیح ، فرزندان را به سعادت برسانند و مواظب این باشند که فرزندان با عناصر ناباب آشنا نشوند . خداوند در سوره روم آیه 30 می فرماید : ـ«... فطرت الله التی فطر الناس علیها ... ؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت خدایی آفریده است .» بنا بر فطرت توحیدی ، سعادت و هدایت در وجود طفل به ودیعه نهاده شده است و والدین گرامی نباید اجازه دهند که این فطرت از مسیر اصلی خویش که همان سعادت و هدایت است خارج شود. در روایات وارد شده که حق فرزند بر پدر این است که نام نیک برایش انتخاب کند و او را خوب تربیت کند و به او قرآن یاد دهد. (5)
البته پدر در رابطه با فرزند دارای وظایف و مسئولیت های فراوان دیگری هم می باشد از جمله : پرورش مذهبی که عامل مهمی برای سعادت افراد و بازدارنده آنان از عوامل خلاف و بزهکاری است . پدر باید شوق به کمال را در نهاد فرزندان قرار داده و موجبات تثبیت آن را فراهم کند. پدر در صورتی که می تواند باید از راه عرضه عقاید و افکار اسلام فرزندان خود را با آداب دینی آگاه نمایند و با عملکرد خود ، فرزندان رامتدین بار آورد . و در صورتی که نمی تواند از عالمان و معلمان و مربیان خوب و مراکز آموزشی شایسته کمک بگیرد . روشن است که پدر در این زمینه مسئولیت سنگین تری را بر عهده دارد و غفلت و سهل انگاری او در مورد رفتار فرزندان در آینده مشکل ساز خواهد بود. اگر پدری پایبند به اصول مذهبی باشد نوعا فرزندش نیز مقید به اصول مذهبی می شود ولی اگر پدری لاابالی باشد و انتظار داشته باشد که فرزندانش پایبند به اصول ارزشی و اخلاقی باشد ، این امکان پذیر نیست و انتظار بی جایی است زیرا فرزندان از پدر و مادر الگو برداری می کنند. وقتی الگوهایشان نامناسب باشند، مسلما راهشان صراط مستقیم نخواهد بود . البته در همه موارد این چنین نیست و گاهی ممکن است فرزند خود این اراده را داشته باشد که در صراط مستقیم قدم بر دارد و با توکل به خدا و استقامت و اراده محکم در این راه قدم بگذارد و موفق هم شود.
رشد فرهنگی
آگاهی های لازم و پرورش فرهنگی فرزندان نیز از وظایف والدین ، است . والدین معلم و راهنمای فرزند اند. هم در خانه ، همه اطلاعات مورد نیاز را به کودکان می دهند و هم وقتی به مدرسه می روند ، به ترمیم نقص ها و جبران کمبود ها در این رابطه می پردازند.
معرفی و توضیح فلسفه زندگی
اگر پدر همه فکر و ذکر خود را صرف رفع نیازهای جسمی کودک کند، وظیفه خود را ادا نکرده است. از وظایف عمده و اساسی پدر این است که به فرزند خود کمک کند تا هدف زندگی اش را بشناسد و برای اعمال و رفتارش دلایلی بیابد تا بداند که چرا زنده است ؟ چرا می میرد ؟ مشکلات چیست و چگونه می توان آنها را حل کرد.
نقش اجتماعی واخلاقی پدر
انسان موجودی اجتماعی است . به این معنا که در اجتماع زندگی می کند و در آنجا به مرحله رشد و کمال می رسد . اجتماع و فرهنگ در او مؤثر است و او می تواند تا حدود زیادی در اجتماع تأثیر گذار باشد . در آن تحول ایجاد کند . در سنین کودکی هیچ چیز بهتر از آموزش عملی نیست . پدر وظیفه دارد از راه عمل کردن به کودک یاد دهد که چگونه باشد و به چه صورتی عمل کند . در مواردی می تواند از داستان ها و قصه ها استفاده کند و به صورت غیر مستقیم فرزندان را آموزش دهد و گاهی نیز می تواند به صورت مستقیم آموزش دهد. توجه به این نکته ضروری است که راه آموزش در سنین مختلف یکی نیست . راه آموزش در خردسالان باید از طریق جملات کوتاه باشد و در پایان دوره کودکی می توان آموزش را با عمل ، آمیخته کرد .
دانستنی های اقتصادی و مالی
مسئله اقتصاد از مسائل مهم حیات انسان و از ضرورت های زندگی است . اهمیت اقتصاد در زندگی و سرنوشت آدمی ضروری است و چه مناسب است که پدر از همان کودکی به پایه گذاری و ایجاد شوق در این زمنیه در کودک بپردازد . تا در دوران جوانی سر باز نزند. فرزندان که به تدریج بزرگ می شوند باید با شغل پدر آشنا شوند و شغل پدر باید بر اساس ارزش و تقوایی که در آن وجود دارد مورد بررسی قرار گیرد ؛ نه بر اساس مقام و درآمد و این خود درسی برای فرزندان می باشد. از مسائل مهم در جنبه اقتصاد و تربیت اقتصادی آموزش ارزش پول و هدف و مقصد به دست آوردن آن است و کودک باید بداند که در سایه چه مقدار از کار و تلاش می توان چه مقدار پول را دریافت کرد و با آن تا چه حد می توان خرید کرد. همچنین لازم است که از همان کودکی انفاق کردن را به کودک یاد داد . در روایات اسلامی آمده است که اگر قصد داری انفاقی را انجام دهی به دست کودک خود بده که او با دست خود آن را به فقیر و مستمند بدهد . اخلاق انفاق ، از کودکی باید در ذهن فرزند القا شود و انفاق را منت نداند و اگر به فقیری چیزی بخشد خود را از فقیر طلبکار نداند . (6)
در محیط خانواده ، دلسوزی به فقرا ، خیرخواهی برای آنان ، مشارکت در امورات مربوط به آنها و غیره باید مورد عنایت و نظر باشد و هر کسی در هر سطح اقتصادی که باشد باید به میزان توانایی اش انفاق و احسان داشته باشد .
روش های عملی در تربیت
از روش های تربیتی قرآن این است که الگوها را معرفی می کند .
«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله و الیوم ا لاخر و ذکر الله کثیرا» (7) اولین الگو در تربیت فرزندان ، پدر و مادر هستند . اگر والدین معتقد به اجرای احکام الهی باشند بهترین تأثیر را خواهند داشت . امام کاظم (علیه السلام) فرمودند (8) : «رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدین محفوظ می ماند» .
حفظ کرامت نفس فرزندان
عقیده روانشناسان این است که با احترام و محبت به کودک ، بسیاری از مشکلات کودک حل خواهد شد . نباید کودک را در مقابل دیگران کوچک شمرد یا تنبیه کرد و برای انجام خطاها ملامت نمود. (9)
لازم است والدین به هنگام پشیمانی فرزند از خطا، عذرش را بپذیرند و بی سبب او را تنبیه نکنند. بلکه با تشویق و صبر آنها را به صلاح دعوت کنند.
و نکته آخر آن که یک اصل کلی وجود دارد و آن این است که والدین ابتدا باید خویشتن را تربیت کنند. اگر والدین خودشان دارای صفات نکوهیده باشند ، نمی توانند در فرزندشان ، صفات پسندیده را به وجود آورند . قرآن در این باره می گوید : «اتأمرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» (10) آیا شما مردم را به نیکی امر می کنید ، در حالی که خویشتن را فراموش کرده اید . فرزندان ما هر گونه که باشند خوش رفتار یا بد رفتار ، راستگو یا دروغگو ، حسود یا خیرخواه همه این صفات را از پدر و مادرخود کسب کرده اند .
پی نوشت :
1 - (صحیفه سجادیه ، دعای 25)
2-ادعوهم لابائهم ، احزاب ، آیه 5 .
3-شفیعی مازندرانی ، راز خوشبختی و اعجاز ازدواج ، ص 48 .
4- (نهج البلاغه ، خطبه 151 ، فراز 16) .
5-شفیعی مازندرانی ، راز خوشبختی و اعجاز ازدواج ، ص 182 .
6-قائمی ، پرورش مذهبی کودک ، ص 74 .
7-احزاب آیه ی 21 .
8-یحفظ الاطفال بصلاح ابائهم (بحار ، ج 15 ، ص 178 ، شفیعی مازندرانی ، ص 195 .
9-چراغ چشم ، سیره و کلام پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) ، ص 163 .
10-بقره ، آیه ی 14 .
منابع :
1- اعتمادی ، راسخی ، اصول و فنون آموزش و پرورش ، تهران ، انتشارات آوای نور ، 1376 .
2-افروز ، غلامعلی ، چکیده ای از روانشناسی تربیتی کاربردی ، تهران ، انتشارات انجمن اولیا و مربیان ، 1372 .
3-برنارد ، اسپادک ، آموزش در دوران کودکی ، ترجمه محمد حسین نظری نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس ، 1372 .
4-جعفریان یسار ، حمید ، مبانی اصول فلسفه و مکاتب آموزش و پرورش ، قم ، انتشارات ظفر ، 1386 .
5-چراغ روشن ، عباس ، سیره و کلام پیامبر اعظم ، قم ، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی ، 1385 .
6- حجتی ، محمد باقر ، اسلام و تعلیم و تربیت ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1358 .
7- شریعتمداری ، علی ، اصول تعلیم و تربیت ، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1385 .
8- شعاری نژاد ، علی اکبر ، فلسفه آموزش و پرورش ، تهران ، انتشارات امیر کبیر ، 1383 .
9- شفیعی مازندرانی ، محمد ، راز خوشبختی و اعجاز ازدواج ، قم ، انتشارات عطر آگین ، 1385 .
10- شکوهی ، غلامحسین ، مبانی و اصول آموزش و پرورش ، مشهد ، انتشارات آستان قدس رضوی ، 1385 .
11- فرهادیان ، رضا ، مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث ، قم، دفتر تبلیغات اسلامی ، 1378 .
12-قاضی ، قاسم ، آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی ، تهران ، انتشارات جهاد دانشگاهی ، 1373 .
13 - قائمی ، علی ، پرورش - مذهبی کودک ، تهران ، انتشارات ارشاد اسلامی ، 1358 .
14-همان ، زمینه تربیت ، تهران ، انتشارات امیری ، 1368 .
15-برنارد ، اسپادک ، آموزش در دوران کودکی ، ترجمه محمد حسین نظری نژاد ، مشهد ، انتشارات آستان قدس ، 1372 .
16-مری ، شریدان ، بازی و رشد کودکان ، ترجمه رضا توکلی و همکاران ، تهران ، انتشارات رشد ، 1382 .
17-موریس ،دبس ، مراحل تربیت ، ترجمه دکتر علی محمد کاردان ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران ، 1345 .
18- ویلیام ، سیرز ، نقش پدر در مراقبت و تربیت کودک ، ترجمه شرف الدین شریفی ، تهران ، نشر صابرین ، 1382
آیا طبیعت مرد چند همسری است؟
حتما تعجب خواهید کرد اگر بشنوید عقیده رایج روانشناسان و فیلسوفاناجتماعی غرب بر این است که مرد چند همسری آفریده شده،تک همسری بر خلافطبیعت اوست. ویل دورانت در لذات فلسفه صفحه 91 پس از آن که شرحی دربارهآشفتگیهای اخلاقی امروز از نظر امور جنسی میدهد،میگوید: «بی شک بسیاری از آن،نتیجه علاقه«اصلاح ناپذیری»است که به تنوع داریم وطبیعتبه یک زن بسنده نمیکند.»
هم او میگوید: «مرد ذاتا طبیعت چند همسری دارد و فقط نیرومندترین قیود اخلاقی،میزانمناسبی از فقر و کار سخت و نظارت دائمی زوجه میتواند تک همسری را به اوتحمیل کند.»
در شماره 112 مجله زن روز تحت عنوان«آیا مرد طبیعتا خیانتکار است؟» نوشتهاست:
«پروفسور اشمید آلمانی گفته است:…در طول تاریخ،مرد همیشه خیانتکار بوده وزن دنبالهرو خیانت.حتی در قرون وسطی نیز برابر شواهد موجود 90 درصد ازجوانان به دفعات رفیقه عوض میکردند و 50 درصد از مردان زندار به همسرانشانخیانت میورزیدند.رابرت کینزی، محقق معروف امریکایی در گزارشش-که بهکینزی راپورت مشهور شده-نوشته است:مردان و زنان امریکایی در بیوفایی وخیانت دستسایر ملل دنیا را از پشتبستهاند…کینزی در قسمت دیگر گزارششآورده است:«زن بر خلاف مرد از تنوعجویی در عشق و لذت بیزار است.به همیندلیل بعضی اوقات از رفتار مرد سر در نمیآورد.ولی مرد تنوع جویی را نوعیماجراجویی تلقی میکند،آسان از راه بدر میرود و به نظر او آنچه مهم است لذتجسمی است نه لذت عاطفی و روحی.تظاهر به تماس عاطفی و روحی در مرد فقطتا وقتی است که فرصتی برای درک لذت جسمی پیش نیامده است.روزی پزشکمشهوری به من گفت:«پولیگام»بودن مرد(تنوع دوستی و تعدد خواهی)و«منوگام»بودن زن(انحصار خواهی و یکه شناسی)یک امر بدیهی است،زیرا در مردمیلیونها سلول«اسپرم»تولید میشود در حالی که زن در دوران آمادگی جز یکتخم از تخمدان تولید نمیکند.صرف نظر از فرضیه کینزی،بد نیست از خودمانبپرسیم:آیا وفادار بودن برای مرد مشکل است؟
هانری دومنترلان فرانسوی در پاسخ این سؤال نوشته است:وفادار بودن برای مردمشکل نیستبلکه غیر ممکن است.یک زن برای یک مرد آفریده شده است و یکمرد برای زندگی و همه زنها.مرد اگر به تاریکی میپرد و به زنش خیانت میکندتقصیر خودش نیست،تقصیر خلقت و طبیعت است که همه عوامل خیانت را در اوبه وجود آورده است.»
در شماره 120 همین مجله تحت عنوان«عشق و ازدواج به سبک فرانسوی» چنین مینویسد: «زن و شوهر فرانسوی مساله بیوفایی را بین خودشان حل کرده و برای آن قاعدهو قانون و حد و حدودی قائل شدهاند.اگر مرد از مرز این قاعده و قانون تجاوز نکندپرش به تاریکیاش بیاهمیت است.آیا اصولا یک مرد بعد از دو سال زندگیزناشویی میتواند وفادار بماند؟به طور یقین نه،زیرا این خلاف طبیعتش است.امادر مورد زنان تا اندازهای تفاوت میکند و خوشبختانه آنها به این تفاوت واقفند.درفرانسه اگر شوهری مرتکب خیانتشود زنش احساس نارضایی نمیکند یاعصبانی نمیشود،زیرا به خودش دلداری میدهد:او فقط جسمش را با خودشنزد دیگری برده نه روح و احساساتش را،روح و احساساتش مال من است.»
در چند سال پیش نظریه یک پروفسور زیستشناس به نام دکتر راسل لی در همینزمینه در روزنامه کیهان منتشر شد و مدتی مورد بحث و گفتگوی نویسندگان ایرانی بود.به عقیده دکتر راسل لی قناعت مرد به یک زن خیانتبه نسل است،نه از نظر کمیتبلکه از نظر کیفیت;زیرا بسنده کردن مرد به یک زن نسل او را ضعیف میکند.نسل درچند همسری قوی و نیرومند میگردد.
به عقیده ما این توصیف از طبیعت مرد به هیچ وجه صحیح نیست.الهام بخش اینمفکران در این عقیده اوضاع خاص محیط اجتماعی آنها بوده نه طبیعت واقعی مرد. البته ما مدعی نیستیم که زن و مرد از لحاظ زیستشناسی و روانشناسی وضعمشابهی دارند.
بر عکس، معتقدیم زیستشناسی و روانشناسی مرد و زن متفاوت است و خلقت از این تفاوت هدف داشته است،و به همین جهت نباید تساوی حقوق انسانی زن و مرد را بهانه برای تشابه و یکنواختی حقوق آنها قرار داد.از نظر روحیهتک همسری نیز قطعا زن و مرد روحیههای متفاوتی دارند.زن طبعا تک شوهر است; چند شوهری بر ضد روحیه اوست.نوع تمنیات زن از شوهر با چند شوهری سازگارنیست.اما مرد طبعا تک همسر نیست،به این معنی که چند زنی بر ضد روحیه او نیست. چند زنی با نوع تمنیاتی که مرد از وجود زن دارد ناسازگار نیست.
اما ما با آن عقیده که روحیه مرد با تک همسری ناسازگار است مخالفیم.ما منکراین نظر هستیم که میگوید علاقه مرد به تنوع«اصلاح ناپذیر»است.ما با این عقیدهمخالفیم که وفاداری برای مرد غیر ممکن است و یک زن برای یک مرد آفریده شده ویک مرد برای همه زنها.
به عقیده ما عوامل خیانت را محیطهای اجتماعی در مرد به وجود میآورد نهخلقت و طبیعت.مسؤول خیانت مرد خلقت نیست،محیط اجتماعی است.عواملخیانت را محیطی به وجود میآورد که از یک طرف زن را تشویق میکند تمام فنوناغوا و انحراف را برای مرد بیگانه به کار ببرد،هزار و یک نیرنگ برای از راه بیرونرفتن او بسازد;و از طرف دیگر به بهانه اینکه یگانه صورت قانونی ازدواجتک همسری است،صدها هزار بلکه میلیونها زن آماده و نیازمند به ازدواج را از حقزناشویی محروم میکند و آنها را برای اغوای مرد روانه اجتماع میسازد.
در مشرق اسلامی پیش از آن که آداب و رسوم غربی رایج گردد 90 درصد مردان،تک همسر واقعی بودند;نه بیش از یک زن شرعی داشتند و نه با رفیقه و معشوقه سرگرم بودند.زوجیت اختصاصی به مفهوم واقعی کلمه بر اکثریت قریب به اتفاقخانوادههای اسلامی حکم فرما بود.
منبع: http://www.funpatogh.com
کاربرد موسیقی درمانی برای کودکان استثنایی
موسیقیدرمانی رشتهای است که برای درمان و توانبخشی اختلالات جسمی و روانی گوناگون از موسیقی بهره میگیرد و موسیقی درمانگر ، متخصصی است که با تحصیلات دانشگاهی در این رشته و با استفاده از کاربرد موسیقی در درمان با توجه به وضعیت بیمار ، برنامههای مختلفی را طراحی میکند.
دید کلی
موسیقیدرمانی رشتهای علمی است که متخصصین آن سالها تحصیل میکنند و مدارج عالی و دانشگاهی دارند و شیوهها و روشهای گوناگون درمانی را میآموزند و بکار میبرند. در برخی از بیمارستانهای کشورهای پیشرفته ، متخصصینی در زمینه موسیقیدرمانی مشغول بکار هستند و با بیماران ارتباط برقرار میکنند. هر چند این موارد تا حدودی اهمیت این رشته را روشن میسازد اما توانایی آن زمانی آشکار میشود که از نزدیک ببینیم چگونه یک نوجوان فلج مغزی که در کنترل حرکات خود مشکل دارد.
در نخستین جلسه موسیقیدرمانی با شنیدن موسیقی شروع به تکاندادن دستهای خود میکند و از ذوق و شادمانی میخندد و در پی آن انگیزه و میل به تکرار بیشتر حرکات که هدف درمان است، برانگیخته میشود. در مواردی موسیقی تنها ابزار و وسیله ارتباط فعال کودک با محیط است، مثلا یک کودک مبتلا به اوتیسم تنها کانال ارتباط آرامشبخش او با محیط ، موسیقی است. او ساعتها ضبط صوت را در آغوش میگیرد. و آهنگهای مورد علاقه خود را گوش میکند و بدین ترتیب پرخاشگری و هیجاناتش از بین رفته و با محیط اطراف خود مهربان میشود.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
اسکیزوفرنی برای قابل فهم شدن عقاید متناقض در مورد اسکیزوفرنی بهتر است مطلب را با مقایسهای ساده بین دو مفهوم اساسی شروع کنیم. اسکیزوفرنی حاد و مزمن.
اساسا در اسکیزوفرنی حاد ، خصوصیات بارز عبارتند از هذیانها و توهّمات و تداخل در فکر. این نوع خصوصیت را علائم مثبت مینامند. بعضی از بیماران پس از مرحله حاد بهبود مییابند و برخی دیگر وارد مرحله مزمن بیماری میشوند.
خصوصیات اسکیزوفرنی مزمن عبارتند از فقدان احساس و انگیزه و مردم گریزی. این خصوصیات را اغلب علائم منفی مینامند پس از تثبیت فرم مزمن بیماری معدودی از مبتلایان ممکن است بطور کامل بهبود یابند.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
اسکیزوفرنی: هذیان، توهم و خود بزرگبینی مقدمه
امروزه بیماریهای روانپریشی زیادی یافت میشود که اصولا در نگاه اول قابل شناسایی نبوده و گاهی حتی برعکس به نوعی کسانی که با فرد ارتباط دارند را دچار ابهام میکند. لذا، در این جستار نگارنده تلاش نموده است تا یکی از شایعترین آنها در جامعه ما را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
مفهوم اسکیزوفرنی
واژه «اسکیزو» به معنی گسیختگی است و «فرنی» نیز به ذهن و روان اشاره دارد. اسکیزوفرنی اغلب به اختلال گسیختگی شخصیتی اشاره دارد، زیرا افکار و احساسات فرد مبتلا به این عارضه دارای ارتباط منطقی و معمول با یکدیگر نیستند. فرد مبتلا قادر نیست تخیلات خود را از واقعیت تمیز و تشخیص دهد. بنابراین، رفتاری غیرمنطقی و غیرعادی دارد.
علایم کلی شیوع بیماری
· دوریگزینی، درونگرایی و در مواردی حرّافی بیش از معمول.
· از دست دادن انگیزهها.
· محدودیت شدید هیجانات، یا بروز نابجای هیجانات.
· هذیانها: باورهای کاذب و غیرواقعی تغییرناپذیر همراه با خود بزرگ بینی.
· توهم: یک تجربه حسی منشأ گرفته از ذهن، مثلاً شنیدن صداها یا دیدن چیزهایی که وجود خارجی ندارند. برداشت توهمآمیز از یک متن یا نوشته. دشمن پنداری دیگران. عجز در مقابل دیگران در عین خود بزرگ گویی.
· اختلال تفکر که خود را با تکلم و نوشته های آشفته و غیرمرتبط نشان میدهد. مثلا از شاخه به شاخهای پریدن.
· تلاش در توجیه رفتاری که موجب آزار دیگران میشود.
· باور بیمار به اینکه دیگران افکار وی را شنیده یا میدزدند، یا او را تحت کنترل دارند و در حال تخریب او هستند.
· سوءظن به دیگران که گویا همه دشمن او هستند زیرا از همه بیشتر میفهمد.
· دست زدن به تخریب دیگران با کلمات و یا نوشتهها.
علل
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
اسکیزوفرنی بیمارئی روان پریشانه( پسیکوتیک) با علت ناشناخته و تظاهرات متفاوت است که با علایم مثبت و منفی (نقص ـ deficit) مشخص میگردد. اگرچه اسکیزوفرنی یک اختلال شناختی نیست، ولی اغلب باعث نقصهای شناختی میشود. علایم اسکیزوفرنی به شکل سوئی بر تفکر، احساس، رفتار و عملکرد اجتماعی و شغلی تأثیر میگذارد.
این بیماری معمولاً مزمن است و دورهای را که شامل یک مرحله پیشدرآمد (prodromal)، یک مرحله فعال و یک مرحله باقی مانده است، دربرمیگیرد. مراحل پیشدرآمد و باقیمانده با شکلهای ضعیفشده علایم فعال مثل عقاید عجیب و تفکر سحرآمیز و نیز نقص در مراقبت از خود و ارتباطهای بینفردی مشخص میشود.
اسکیزوفرنی بهعنوان یک اختلال مغزی شناخته شده، که با اختلال ساختمانی و عملکردی همراه و در مطالعات تصویربرداری عصبی قابل رؤیت است و جزء ژنتیک آن هم در مطالعات دوقلوها مشاهده شده است.
تاریخچه
اسکیزوفرنی برای اولین بار به شکل رسمی توسط روانپزشکی بلژیکی بهنام بندیکت مورل (Bendict Morel) شرح داده شد که این بیماری را جنون زودرس demence precoce نامید.
امیلکرپلین (Emil Kraepelin) که یک روانپزشک آلمانی بود، اصطلاح جنون جوانی dementia praecox را برای گروهی از بیماریهائی بهکار برد که در نوجوانی شروع و به زوال عقل ختم میگردد.
یوگن بلویلر (Eugen Bleuler) روانپزشک سوئیسی اصطلاح اسکیزوفرنی را معرفی کرد. هیچ علامت یا نشانهای پانوگنومیک بیماری نیست، بلکه گروهی از یافتههای مشخص نشاندهنده تشخیص میباشد. اسکیزوفرنی یک بیماری مزمن، حاد و ناتوانساز است. در حدود یک درصد جمعیت در طول حیاتشان دچار این بیماری میشوند.
شیوع سنی و جنسیتی
• اسکیزوفرنی در مردان و زنان به یک نسبت وجود دارد.
• اسکیزوفرنی غالباً در مردان در سنین پایینتر، معمولاً در اواخر نوجوانی یا اوایل بیست سالگی، بروز میکند.
• اسکیزوفرنی عموماً در زنان در سنین بیست یا اوایل سیسالگی بروز میکند.
• کودکان بعد از 5 سالگی ممکن است دچار اسکیزوفرنی شوند امّا بروز آن قبل از دوران بلوغ بسیار نادر است.
علائم و نشانههای اولیه
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
نیازهای مردان
توجه به انتظارات ، خواسته ها و نیازهای یکدیگر
حفظ رابطه ای که شکل می گیرد نیازمند تلاشی مداوم و مستمر از سوی هر دو طرف می باشد. یکی از اصلی ترین پایه های نگهدارنده رابطه ، توجه به نیازها ، انتظارات و خواسته های طرف مقابل است. اطلاع از نیازهای طرف مقابل ، در هر رابطه ، خصوصاً در زندگی زناشویی به ما امکان می دهد بتوانیم از بسیاری سوءتفاهم ها و مشاجرات ناخواسته در زندگی روزمره خود بکاهیم. به عنوان مثال نیازهای مردان را در محیط خانواده می توان به دو بخش اساسی تقسیم کرد:
1 - نیازهای عاطفی
شاید بتوان ازدواج را به سپرده گذاری در یک بانک تشبیه کرد. یکی از مقاصد هر یک از ما برای افتتاح حساب و یا افزایش موجودی ، حق برداشت از آن است . بسیار طبیعی می نماید که در روابط عاطفی نیز داد و ستدی وجود داشته و دریافت و پرداختی در کار باشد. هر یک از ما همانقدر که در روابط عاطفی خود با اطرافیان ، خصوصاً در محیط منزل و در ارتباط با همسر محبت پرداخت می کنیم، انتظار دریافت هم داریم. پس الزامی است که به منظور ایجاد توازن عاطفی در زندگی مشترک و جلوگیری از احساس زیان در یک طرف ، از نیازهای اصلی یکدیگر مطلع باشیم.
اما نیازهای عاطفی مردان چه هستند؟
مقبولیت : از مهمترین نیازهای عاطفی مردان مقبول بودن و مورد پذیرش قرار گرفتن است. تمام مردان نیازمند آن هستند تا به آنها اثبات شود که در محیط خانواده ، خواستنی هستند نه به خاطر شغل ، درآمد و یا مقام و موقعیت اجتماعی ، که تماماً صوری و موقتی هستند بلکه فقط به خاطر وجود خودشان .
اعتماد :
از دیگر نیازهای اساسی مردان ، مورد اعتماد بودن است. اگر مردی در محیط خانواده با این احساس ناخوشایند روبرو شود که همسر نسبت به او اعتماد و اطمینان لازم و کافی را ( در هر زمینه ) ندارد، احساس بی کفایتی ، عدم اعتماد به نفس و ناخشنودی بر وجود او مستولی شده ، احساس می کند حامی خوبی برای خانواده اش نیست. حتی تصور این که زن ، شوهرش را بی لیاقت و بی کفایت بداند و در موقعیت های دشوار و یا حتی معمول زندگی ، آن طور که باید او را تکیه گاه قرار ندهد برای مرد به منزله مرگ عاطفی است. اگر برداشت زن از مرد با توانایی ها ، امکانات و استعدادهای او بی تعصب و واقع بینانه باشد و توقعات و انتظارات خود را بر مبنای واقعیت تنظیم کند، احساس عدم امنیت و اطمینان و یا بی لیاقتی را به شوهر و محیط خانواده خود منتقل نمی کند. چطور ممکن است فرزندان ، پدر را مظهر قدرت و تکیه گاه خود بپندارند در حالی که مادر با حرکات خواسته یا ناخواسته خود ، اقتدار و کفایت را از شوهر خود سلب می کند؟ چه خوب است به جای تنزل جایگاه مرد در خانواده به منزلت اصلی و واقعی او بیندیشیم و آن را به شریک زندگی خود هدیه کنیم تا با احساس امنیت بیشتر، بر تلاش خود برای درک خانواده و ارتقاء کیفیت و کمیت ارتباطات و بهبود وضعیت رفتاری و اخلاقی خود بیفزایند. فرزندان نیز با اطمینان به قدرت فکری و توانایی های پدر ، خود را در جامعه تنها و بی یاور و بدون پشتیبان تصور نمی کنند. احساس بی پشتوانگی فرزندان سبب می شود تا دیدگاهی منفی از دنیا ، افراد و موقعیت ها در ذهن آنان شکل بگیرد. برای فرزند مهم است پدرش را مظهر قدرت و قهرمان تصور کند. علاوه بر این هر مردی در اعماق وجود خود می خواهد در نظر خانواده اش قهرمانی ارزشمند باشد. پهلوانی که در هر شرایطی مورد اطمینان خانواده قرار داشته ، به عنوان الگویی از دانش و چاره اندیشی ، حلاّل مشکلات خانواده و اطرافیان است.تشویق : تشویق نیز یکی دیگر از نیازهای مردان است. هر مردی برای امیدوار بودن به زندگی ، به تشویق همسر خود نیازمند است. تشویق و قدرشناسی از زحمات و تلاشهای مرد، احساس ارزشمندی و رضایت را به او هدیه می کند. تحسینِ ویژگیهای منحصر به فرد ، استعدادها، خلق و خو ، توانایی و مقاومت مرد ، احساس امنیت را به او هدیه می کند. همه ما قبول داریم رفتاری که مورد تشویق قرار گیرد تکرار خواهد شد. پس بیایید به جای آن که عیوب طرف مقابل را به رخ او بکشیم و یا نقصان و ناتوانایی های او را به طور مداوم به خودش ( و یا در جمع ) یادآور شویم، اعمال نیکو، نقاط قوت و توانایی هایش را این بار نه فقط در خلوت ، که در جمع نیز متذکر شویم تا رفتار نامناسب به شیوه ای ضمنی و غیر مستقیم کاهش یابد.
2 - نیازهای اخلاقی :
علاوه بر نیازهای ذکر شده، مردان نیازهای دیگری نیز دارند که بد نیست از آنها به عنوان نیازهای اخلاقی یاد کنیم. خلق خوش و نیکوی خانم منزل یکی از پایه های نگهدارنده و حتی شاید بتوان ادعا کرد اصلی ترین ستون زندگی مشترک محسوب می شود. زنانی که ناخواسته در محیط منزل و در مقابل شوهرانشان پرخاشگری می کنند خوب است متوجه این نکته باشند که اگر گلایه ای از شوهران خود دارند ، با لحنی آرام و با کلماتی مناسب و بدون توهین به شخصیت شوهر ، آن را مطرح کنند. از طرفی مردان نیز از این زاویه به قضیه بنگرند که پرخاشگری در زن ، نتیجه احساس عدم امنیت عاطفی و روانی در اوست. چه خوب می شد اگر هر دو طرف به جای آنکه مثل کوه ، تنها صوت را انعکاس داده و فریاد بکشند ، علت رفتار پرخاشگرانه را جویا شوند .
اما اگر از همدیگر شکایت یا انتقادی داشتیم چطور یا چگونه بیان کنیم؟
قبل از هرچیز از قضاوت عجولانه بپرهیزید. قبل از اقدام به هر عمل یا هر گونه صحبت خوب است بدانیم واقعاً چه پیش آمده است . با دیدگاهی منطقی و واقع بینانه ، ابعاد گوناگون قضیه را بررسی کرده ، از سوء تفاهم پیشگیری کنیم. دیدن از دریچه چشم دیگری به معنای درک عواطف ، احساسات ، اندیشه ها و افکار اوست. بدان گونه که پیشینه ی فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی او ، طی سالیان متمادی به او آموخته است.
اگر واقعاً بتوانیم در قضاوت ها ، نه تنها خود ، بلکه دیگران را نیز در نظر بگیریم زندگی بسیار زیباتر از آن چیزی می شود که انتظار داریم.
نکته ی بعدی رعایت احترام خود و طرف مقابل در تمام شئون زندگی حتی طرح شکایت هاست. اگر از عملکرد و نوع کارکرد همدیگر انتقاد کنیم بسیار بهتر از آن است که با به کارگیری الفاظ تند و توهین آمیز، شخصیت یکدیگر را آماج حمله قرار داده، احساس تنفر نسبت به خودمان را در ذهن طرف مقابل شکل داده، شدت بخشیم. گاه دیده می شود برخی افراد برای اثبات نظر خود و یا فرو نشاندن خشم ناشی از پیشامدی ( که البته طرف مقابل را مسبب آن وضعیت می دانند) در انتقادها و یا سخنان خود از واژه هایی استفاده می کنند که مطمئن هستند طرف مقابل را می آزارد و یا حداقل خشم او را برمی انگیزد. بیایید فکر کنیم. با این عمل چه چیزی به اثبات می رسد. کدام وضعیت بهبود می یابد؟ چه نتیجه ای از چنین رفتاری عایدمان می شود؟ آیا غیر از این است که یک آدم خشمگین و عصبی تبدیل به دو نفر می شود؟
اگر تصور می کنیم مردی به لحاظ مادی امکاناتی را که انتظار داشته ایم فراهم نکرده و یا آن گونه که باید در جهت رفاه معنوی خانواده نکوشیده است، حق داریم او را با دیگران ،خصوصاً افراد معینی که حساسیت او را برمی انگیزد، مقایسه کنیم ؟ آیا چنین مقایسه ای تحقیر آشکار او نیست؟ آیا انتظار داریم همه به شیوه ای یکسان عمل کنند؟ آیا می پسندیم خودمان نیز مورد قیاس قرار گیریم؟ نتیجه مقایسه ، احساس حقارت ، کمبود، عدم اعتماد به نفس و خشم است و چگونه می توان در تمام طول زندگی با کسی زیر یک سقف زندگی کرد که هر لحظه برای شما یادآور احساسات منفی و خاطرات تلخ و نامطلوب است؟
بیایید مشکلات را به هم ربط ندهیم. اگر مشکلی پیش آمده ، در همان زمان و مکان خودش ، به رفع آن مبادرت ورزیده و یک مورد را به تمام وقایع زندگی مرتبط نکنیم.
در غیر این صورت یک مشکل کوچک آنقدر دامنه دار می شود که کنترل عواقب ناشی از آن کاری دشوار خواهد بود. قرار نیست یک سوء تفاهم کوچک یا اشتباه ناچیزی که از یکی از طرفین یا بستگان او سر زده در هر موقعیت یا هر مشاجره یا اختلاف نظر ( برای گرفتن امتیاز بیشتر از طرف مقابل ) تکرار شود! در چنین موقعیتی نه تنها برای مشکلِ زمان حال چاره ای اندیشیده نشده و نتیجه ای از بحث موجود حاصل نمی شود بلکه زخمهای کهنه سر باز می کنند و فرصت التیام دست نمی دهد. علاوه بر این که موردی نیز برای ادامه مشاجره و شدت یافتن آن پیدا می شود. این مسیر طولانی مطمئناً هدف اصلی ما را در نتیجه گیری تأمین نمی کند.با تغییر در صحبت کردن و یا حتی تغییر عبارات ساده به روابطی بسیار مطلوب تر، صمیمانه تر و خوشایندتر دست می یابیم. گاهی اوقات تغییر الگوی رفتاری در زندگی الزامی به نظر می رسد. استفاده از عبارات و کلمات و نوع بیان ، یا تغییر در سبک گفتاری به ما امکان می دهد از موقعیت های استرس زا دوری گزیده ، شرایط را به شکلی مطلوب به سمت آرامش و رفاه خانواده سوق دهیم. زبان خوش چیزی نیست جز رعایت احترام طرف مقابل و به کارگیری الفاظ و عباراتی که کمترین میزان تنش را مابین طرفین ایجاد کرده و بهترین نتیجه را به بار می آورد. و تمام اینها مبیّن یک شیوه ارتباطی است: "ارتباط بدون سرزنش " .
منبع: Persianv.com
نقش حساس پدر در تربیت فرزندان
یکی از انسانشناسان مشهور معتقد بود، پدران به لحاظ زیستشناسی یک ضرورتند، ولی از حیث اجتماعی یک عامل ثانوی به شمار میروند. این عقیده براحتی در فرهنگ ما نیز جا باز کرده بود.
در جامعه ما تصویر سنتی پدران نشاندهنده آن است که آنها در مراقبت از کودک هیچ نقشی نداشته اند، هنگام تولد کودک در اتاق انتظار میمانند، تعویض پوشک یا گرم کردن بطری شیر را هرگز به عهده نمیگیرند، پای خود را به مهدکودک نمیگذارند و تربیت فرزند را تقریبا به طور کامل به همسرانشان میسپارند. این پدران افسانهای که به ایفای نقش اختصاصی نانآور خانواده سرگرم بودند، الگویی مقتدر اما دور از دسترس برای فرزندان خود بوده و بندرت شرکای فعالی در تربیت فرزندانشان محسوب میشدند.
پژوهشها نشان میدهد که تاثیر پدر بر فرزند ماندگار است و کودکان براستی به پدر نیاز دارند، اما به یاد داشته باشید وجود هر پدری مفید نیست. زندگی کودکان تحت تاثیر پدرانی که از نظر عاطفی حضور دارند، برای فرزندان خود ارزش قائل میشوند و در ناراحتیها و نگرانیها میتوانند فرزندانشان را آرام کنند بسیار بهتر میشود اما در عوض پدرانی که خشونت میوزند، عیبجو هستند، فرزند خود را تحقیر میکنند یا از نظر عاطفی سرد هستند میتوانند بشدت به فرزند خود آسیب برسانند.
مدتهاست که روانشناسان بر این باورند که دخالت و نقش پدر در بزرگ کردن فرزند بسیار مهم است شواهد روزافزون علمی حاکی از آن است که پدرهای علاقهمند بویژه آنهایی که از نظر عاطفی در دسترس هستند، در خوشبختی فرزندانشان نقش منحصر به فردی را ایفا میکنند.
در واقع پدرها میتوانند به شیوههایی بر فرزندان تاثیر بگذارند که مادرها نمیتوانند بویژه در زمینههای روابط با دوستان و موفقیت تحصیلی هنگامی که پدر از احساسات فرزندانش با خبر است و میکوشد تا به آنها در حل مسائلشان کمک کند، بچهها در مدرسه و ارتباط با دیگران موفقتر هستند. بعکس پدری که نسبت به عواطف فرزندانش خشن، ایرادگیر یا بیاعتناست، میتواند تاثیری بسیار منفی بر آنها بگذارد و احتمال آن که فرزندان چنین پدری در انجام تکالیف درسی ناموفق باشند، با دوستانشان بیشتر دعوا کنند و از سلامت روانی خوبی برخوردار نباشند، بیشتر است. این تاکید بر نزدیکی عاطفی پدر به این معنا نیست که رفتار متقابل مادر با فرزندانش بر آنها تاثیری ندارد. تاثیر مادر بر فرزندانش بسیار مهم است، اما طبق مطالعات تاثیر پدر میتواند بسیار شدیدتر باشد، خواه آن تاثیر مثبت باشد یا منفی. برای نمونه فرزندان در خانوادههایی که پدر غایب است در ارتباط با مدرسه و همسالان گرفتار مسائل و مخاطرات جدیتر هستند. پسرانی که پدر در زندگیشان حضور ندارد، دریافتن تعادل بین قاطعیت مردانه و خویشتنداری دارای مشکل هستند و این در حالی است که کسب این مهارتها با بزرگ شدن پسرها و تلاش بیشتر آنها برای دوستیابی، موفقیت تحصیلی و اهداف شغلی روز به روز مهمتر میشود. همچنین دخترانی هم که پدرانشان در زندگی آنها حضور فعال و موثری دارند، به احتمال بیشتر در بزرگسالی روابط سالمی با همسر خود برقرار میکنند.
بسیاری از پژوهشگران معتقدند که پدرها به طور عمده از طریق بازی بر فرزندانشان تاثیر میگذارند. آنان معمولا بازیهایی را انجام میدهند که با فعالیت بدنی و هیجان بیشتری همراه است. همچنین پدرها بیشتر با صداهای ضربهای توجه نوزاد را جلب میکنند و شلوغبازیهای بیشتری در بازیها انجام میدهند که این نوع روش شلوغ و بینظم پدر در بازی راه مهمی را باز و به کودک کمک میکند تا درباره عواطف بیاموزد. کودکانی بهترین مهارتهای اجتماعی را در خود پرورش میدهند که پدرانشان بر همکنش مثبتی با آنها دارند و اجازه میدهند که کودک خود مسیر بازی را تعیین کند. برخی پدران در نقش راهنمایان عاطفه هستند. آنها عواطف منفی کودک را نادیده نمیگیرند یا با آن مخالفت نمیکنند، بلکه به فرزندانشان نشان میدهند که آنها را درک و سپس آنها را راهنمایی میکنند تا نسبت به احساسات منفی خود واکنش مناسبی نشان دهند.
طبق بررسیها، کودکانی کمترین نمرات و بدترین روابط اجتماعی را دارند که پدرانشان سرد، قدرتطلب، ستیزهجو و مداخلهگر بودند. در یک تحقیق پژوهشگران متوجه شدند پدرانی که طی یک تمرین بازی ویدئویی فرزندانشان را مسخره و تحقیر میکردند و برای اشتباهاتشان آنها را سرزنش میکردند یا کنترل بازی را خود به دست میگرفتند و به کودکان نشان میدادند که بیکفایت هستند، فرزندانشان بیشتر از بقیه دچار مشکل بودند. این بچهها با دوستانشان رفتارهایی ستیزهجویانه داشتند، در مدرسه ناموفقتر از دیگران بودند و مسائلی داشتند که معمولا به بزهکاری و خشونت در آنان منتهی میشد.
به طور کلی در مقایسه با واکنشهای پدر، کیفیت ارتباط با مادر آنقدر در موفقیت یا شکست آینده فرزندان در مدرسه و با دوستانشان سرنوشتساز نیست. شاید بتوان گفت علت این تاثیر شدید پدر برفرزند این است که رابطه پدر فرزند عواطف بسیار قدرتمندی را در کودک بر میانگیزد.
نقش پدر در رشد هویت جنسی فرزندان
محققان مسائل جنسی معتقدند که تاثیر پدر بر رفتار جنسی کودک بیش از تاثیر مادر است، البته در اینجا جنسیت معنایی فراتر از سکس دارد. این مساله نهتنها شامل خصوصیات جسمی و تغییرات کودک در حال رشد است، بلکه احساسات و رفتارهای مرتبط با این خصوصیات فیزیکی را هم شامل میشود. کیفیت رفتار پدرانه با یک فرزند پسر مهمترین عاملی است که دید وی را از مذکر بودن خویش شکل میدهد. در اینجا منظور از مذکر بودن خشونت، سلطهطلبی، جسارت، ناآرامی و پرسروصدا بودن نیست بلکه مذکر بودن به معنای قاطعیت، مثبت بودن، مسوولیتپذیری، منطقی بودن و توانایی ایجاد تغییر در موقعیتهای سخت است که این تواناییهای اساسی فقط بر پایه تربیت صحیح، محبت و توانایی عشق ورزیدن استوار است. پدری که با وجود ویژگیهای مردانه بسیار محبت، تشویق یا تربیتی از خود نشان نمیدهد ممکن است رفتار غیرمردانهای در پسرش ایجاد کند. همچنین تحقیقات نشان میدهد که پدران ممکن است بیش از مادران در رشد هویت جنسی سالم دختران نقش داشته باشند. آنان آگاهانه یا ناآگاهانه رشد جنسی دختر خود را تقویت میکنند اگرچه ممکن است خودشان (پدران) از میزان تاثیری که بر تربیت زنانه دخترانشان میگذارند، آگاه نباشند. یک پدر پرورشدهنده میتواند تاثیر بسیار مهمی بر رشد زنانگی دختر خود داشته باشد به عنوان مثال دخترانی که در خانههایی رشد کردهاند که مادر مسلط و پدر منفعل بوده، در تصمیمگیریها شرکت و نقش تربیتی به عهده نداشته است، در آینده با مردان دچار مشکل میشوند.
پس پدران بکوشید:
برای فرزندانتان حضور عاطفی و فیزیکی داشته باشید
در دوران باستان پدر از طریق جنگیدن و شکار کردن از فرزندانش حمایت میکرد. طی قرنها این نقش به نانآور تبدیل شد. او از طریق کار کردن پول به دست میآورد تا برای حفظ امنیت فرزندانش قسطهای منزل، مخارج خورد و خوراک و شهریه دانشگاه هزینه کند، اما امروز بار دیگر نقش پدر در آستانه تغییر است تا سطح دیگری از حمایت را برای فرزندانش فراهم آورد و در نتیجه این حمایت، فرزندش از نیروهای مخربی مانند دار و دستههای خلافکار، مواد مخدر و هرزگی جنسی حفظ شود. علم به ما میگوید که دیگر همه روشهای سنتی نمیتواند مشکلگشا باشد. امروزه ایمنی فرزندان از قلب پدرانشان بر میخیزد و بر این پایه استوار است که مردها باید علاوه بر حضور فیزیکی در خانه، حضور عاطفی نیز داشته باشند. هر چند پدرانی که گرفتار کار هستند و ساعتهای زیادی را صرف شغل خود میکنند کمتر در فعالیتهای پدری مشارکت دارند. در جریان رشد فرزندانتان باشید
بررسیهای انجام شده درباره مادران شاغل نشان داده که کیفیت رابطه مادر فرزند تاثیر بیشتری بر کودک دارد تا مقدار زمانی را که مادر و فرزند در کنار یکدیگر میگذرانند، منطقی به نظر میرسد که همین وضعیت درخصوص پدران هم صدق میکند.
اگر پدران آگاهانه تلاش نکنند که بخشی از زندگی روزانه فرزندانشان باشند بتدریج از آنان دور خواهند شد و جزئیات ظریف از دیدشان پنهان خواهد مانداگر پدران آگاهانه تلاش نکنند که بخشی از زندگی روزانه فرزندانشان باشند، بتدریج از آنان دور خواهند شد و جزئیات ظریف از دیدشان پنهان خواهد ماند. برای مثال ممکن است پسری، پدر توانایی داشته باشد، اما این پدر در دسترس او نباشد یا کیفیت رابطه پدر و پسر منفی باشد. در اینجاست که توانایی پدر بر رشد فکری پسر تاثیری نخواهد داشت.
در حقیقت با انجام کارهای سنتی به اصطلاح زنانه (مانند غذا دادن به کودک) است که مردان به عنوان عضوی منسجم و ضروری برای خانواده به شمار میآیند. پدرها باید به این مهم توجه داشته باشند که زندگی خانوادگی فقط برآورده کردن نیازهای مادی خانواده نیست، بلکه حضور هر روز و برآورده ساختن نیازهای عاطفی و جسمانی به طور همزمان در تربیت فرزند نقش بسزایی دارد. درحالیکه کودکان بزرگ میشوند و در فعالیتهای بیشتری در خارج از خانه شرکت میکنند، شاید برای پدرها دشوار شود که فرصتی را بیابند تا با فرزندانشان تنها باشند، به پدران توصیه میشود به گونهای برنامهریزی کنند که بتوانند با فرزند خود اوقاتی را به تنهایی بگذرانند.
شاید این فرصت هفتهای یکبار به دست بیاید، یا همان مدت زمانی باشد که شما فرزندتان را با خود به کلاس میبرید. به هر حال گفتگویی دونفره با فرزند در هر سنی بسیار با ارزش است.
ضربالمثلی میگوید: «برای بزرگ کردن یک بچه به یک قوم نیاز است.» پس بکوشید با آدمهایی که در زندگی روزانه فرزندتان نقش دارند، آشنا شوید از جمله دوستان و والدین دوستان او. در خانهتان را روی همکلاسیهای فرزندتان بگشایید، داوطلب رساندن فرزندتان به مهمانیها و زمین ورزش آنان شوید. به علاقهمندیها و نگرانیهایشان گوش کنید و با آنها هماهنگ شوید. سرانجام اینکه درک کنید هر زمان در کنار خانوادهتان هستید، بارها و بارها فرصت دارید که با فرزندتان ارتباط برقرار کنید یا از آنها فاصله بگیرید و در اینجا شمایید که انتخابکننده هستید.
تعادل میان زندگی شغلی و زندگی خانوادگی
برای بسیاری از مردان، یافتن وقت و انرژی کافی برای فرزندان به این معناست که کمتر در اختیار شغلشان باشند، چرا که برای اغلب پدران شاید دشوار و ناممکن باشد که با ساعات زیاد کاری در هر هفته و فشارهای شدید شغلی، از لحاظ عاطفی و جسمی در کنار فرزندان نیز باشند. در واقع حل این تضاد برای مرد که هویت اصلی او نانآور بودن خانواده است، کار سادهای نیست.
مردان چنین تربیت شدهاند که باور کنند سختکوشی و ساعتهای طولانی کارکردن نشانه تعهد به خانواده است، اما اکنون مردان باید بدانندکه اگر تغییر نکنند، باید خطر دور افتادن از همسر و فرزندان را یعنی همان افرادی که به خاطرشان کار معنا پیدا میکند را بپذیرند و گاهی لازم میشود که آنان دستاوردهای مالی و شغلی خود را فدا کنند تا به تعادل بهتری بین کار و زندگی خانوادگی برسند.
به طور کلی، سالمترین محیط خانوادگی محیطی است که در آن پدر به عنوان فردی قوی، پرورشدهنده و مردانه نسبت به فرزندان و مادر آنها عمل کند، مادر نیز به عنوان زنی با طبیعت زنانه نسبت به فرزند و پدر خانواده رفتار کند. این هدفی است که آرزو میکنم، پدران برای تحقق آن در خانههایشان کوشش کنند.
منبع:www.jamejamonline.ir
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ازدواج با کسی که والدین تمایل ندارند
عشق چیست و آیا لازمه ی ازدواج است؟
اختلاف طبقاتی چه پیامدهایی می تواند به همراه داشته باشد؟
مسائل مهم در دوران نامزدی خانمها
دلواپسی های دوران نامزدی ( قسمت اول)
عشق و عاشقی های دوران نامزدی
نامزدی ،بهترین فرصت عاشقی
راز تفاوت ساختار جسمی و روانی زن و مرد
Emotional Intelligence
[عناوین آرشیوشده]