چگونه مردان را به سخن واداریم؟
نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچ وقت در مورد احساسش با من حرف نمیزنه."
ایـن جمله بـه گوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان، واداشتن شوهرشان بـرای اینکه احساسات درونی خود را با آنها در میان بگذارند، کار مشکلی به نظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پیش میآید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زنها از آن بیاطلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنند. تحت شرایط مناسب، آنها سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟
راز شماره 1 مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند
واقعا این درست است. اغـلب مـردها احساس میکنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار مینمایند و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیرش او تحقیر شوند. برای زنها مهم است بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکنندهتر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع به خصوص زمانی که یک مرد در رابطهای نـزدیک و صمیمانه بـا همسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا میکند؛ او مشتاق تصدیق و عکسالعملهای مثبت همسرش بوده و دوست دارد بداند که موجب خشنودی او شده است. بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا به دلیل گفتـههـایش به گونهای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.
داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد. منـظور این نیست که شما نظر و ایدهای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند به دلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیل آنچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده"، در برابر عقاید او عکسالعمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کردهاند را مخدوش کند.
راز شماره 2 شما نیز درون خود را آشکار کنید
بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغهها و مسایل پنهانی در صندقچه قلبش میبــاشد. بسیاری از مردان تصور میکنند " اگر این مسـایـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازهای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید.
هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمیبه جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارایـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسالهای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین میکنـم." و آن چیزی از داستان را که واقعا میپسندید انتخاب کنید. (از مسایل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.
در حالی که عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش میدهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حال مهم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید.
راز شماره 3 گذشته را فراموش کنید
آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگویی" داشـتـهایـد که به بگومگوهای مـربـوط بـه نارضایتیهای گذشته، اشتباهاتی که انجام داده، اذیت و آزارهایی که به شما روا داشته و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنین مـوضوعی تقریبا در هر رابطهای اتفاق میافتند اما واقعیت باقی میماند؛ مردها وقتی آمدنش را حس میکنند، آشفته حال شده و عقب مینشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن میشود و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بودهاید. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقـع، به جای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند.
برای مثال؛ برخی از زنها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میکنند. در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.
اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شما حرف بزند، این راه را امتحان کنید؛ به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسوولیتی را به عهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایط با دیدی باز بـنگرید. به روی تمام مسـایلی که او "درست،" و نه "غلط" انجام داده، تمرکز کنید. اگر نیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطهتان عاید شما شده است و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـمودهاید، تـهیه کنیـد. بـه زمانهایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شدهاید و به راههایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کردهاید، توجه نمایید.
راز شماره 4 شنونده ای استوار و ایمن باشید
آیـا داشتن روابط صادقانه امکانپذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد برای صادق بودن تلاش میکنند. حقیقت این است که تعداد اندکی چنین هستند و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه میبـاشد. اغـلـب مردان احساس میکنند که زنهـا میخواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد. در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر و رابطه خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب میکـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهند نمود. سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمیکند، متعجب میگردند.
متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر میپرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند. واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث میشود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندیهای زندگی همراه او خـواهـد بود.
اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـوال کنـید. چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟ چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود میخواهید کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سوالاتی بزرگ هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا میتوانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید.
راز شماره 5 با خودتان صادق باشید- آگاه باشید
این پرسشی قدیمی ولی خـوب است؛ اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟ بهترین روش کمک بـه هر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگی بـا آنها مـواجه میشویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب میکنیم که هر کدام به نـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری میکنند.
به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم به کـار بـبـندیم. بــرای مثال؛ آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شدهاید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شدهاید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار مینـمایـیـد، طبیـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بدرفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسایل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید.
آگاهی در اینجا نقش تعیین کنندهای دارد. اگر میخواهید فضای پویاتر و بازتری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید. اگر صدمه دیدهاید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اساس معیارهای گذشته بنا نکنید. آن را تغییر دهید. تصمیم بگیرید در برابر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.
گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار که او نیز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنین حالتی باعث بروز رفتارهای متناقص و عـدم صداقت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازهای که میبـخشید، بـه همان انـدازه هم به دست میآورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا میداریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول مینمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفتهاید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیر یا زود نمایان خواهند شد. زمانی که با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید.
با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او به صورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.
منبع: www.noandish.com
مردان بدبین
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسیگری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند...
مردان بدبین
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسی گری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند.درباره آنان احتمال خیانت میدهند.
هر مردیکه به بیماری خانمانسوز بدبینی مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده اش تلخ میکند. ایراد و بهانه جویی میکند.نسبت به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه میکند و مانند سایه او را تعقیب مینماید.چون سوءظن دارد از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا میکند.
چیزهایی را که اصلا دلیل خیانت نیستند به منزله ادله قطعیه غیر قابل انکارمیشمارد.مثلا: چون فلان مرد برایش نامه نوشته لابد با هم سر و سری دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف کرد معلوم میشود خیانتکار است.
چون جوان همسایه از پشت بام باو نگاه کرد معلوم میشود خواهان یکدیگرهستند.چون از فلان مرد تعریف کرد معلوم میشود دل بسته اوست.چون نامه اش را از من مخفی نمود لابد از معشوقش بوده است.چون کمتر ازسابق اظهار محبت میکند معلوم میشود زیر سرش بلند است.چون قیافه دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم میشود خیانت کرده است.
این قبیل امور بلکه کوچکتر از آنها را دلیل قطعی خیانت میشمارد.
بدتر از همه اینکه گاهی مادر یا خواهر یا یکی از همسایگان در اثرغرض ورزی و کینه توزی عقیده اش را تایید نماید در اینصورت جرم وخیانت یقینی میشود.
بدبخت خانواده ایکه به مرض بدگمانی مبتلا شوند.آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچکدامشان پایین نمی رود.مرد همانندیک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت مینماید.از درو دیوار شاهد و دلیل می تراشد و در رنج و عذاب دائم بسر می برد. زن بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده ای همواره در معرض خطر قرار دارد. ممکن است طلاق و جدایی به میان آید و زن و شوهر هر دو بدبخت شوند.ممکن است در اثر بدبینی قتل و جنایت بوجود آید.
مردانیکه در اثر سوءظنهای بیجا همسران بیگناه خویش را بقتل رسانده و حتی خودشان انتحار کرده اند نمونه های فراوانی دارند.
در چنین موردی که واقعا یکی از مواقع حساس و خطرناک زناشویی است مرد و زن باید دست از لجبازی بردارند و قبل از وقوع حوادث ناگوار با عقل و تدبیر در صدد چاره بر آیند.زن و مرد اگر اندکی بخود آیند و خطر بزرگی را که در کمینشان نشسته در نظر بگیرند و بااحتیاط کامل و عاقبت اندیشی در صدد حل مشکل برآیند پیروز خواهندشد.
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند.نسبت خیانت به کسی دادن موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی توان کسی را متهم کرد.خداوند متعال درقرآن میفرماید:ای کسانیکه ایمان آورده اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعض گمانها گناه است (1) .
? رسول خدا (ص) فرمود:هر کس همسرش را (بی جهت) متهم به زنا کند همانند مار که از پوستش خارج میشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهای بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت خواهد شد (2) .
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند خداوند متعال در قیامت او را بر تلی از آتش نگه میدارد تا به کیفر بهتانش برسد (3) .
مادامیکه با ادله و براهین شرعی خیانت زن به اثبات نرسد مرد حق ندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسیار بزرگی است که درشرع مقدس اسلام هشتاد تازیانه برای آنان مقرر شده است.
به صرف احتمال یا به وسیله شواهد و علائم خیالی نمی توان یک چنین موضوع مهمی را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانی برای کسی نامه فرستاده یا برایش نامه یا عکس فرستاده اند دلیل خیانت او نیست.
درست است که نباید چنین عملی را انجام داده باشد لیکن ممکن است در اثر سادگی و نادانی مرتکب این اشتباه شده باشد و واقعا عفیف وپاکدامن باشد.
برای جوانان از این قبیل اشتباهات اتفاق می افتد.اگر مردی برایش نامه فرستاده البته نباید نامه اش را قبول کند لیکن اگر از روی نادانی نامه اش را پذیرفت یا از ترس اتهام مخفی ساخت نمی توان صرف این نامه را دلیل خیانت شمرد.
اگر با مرد بیگانه ای سلام و تعارف کرد گر چه کار خوبی نکرده که با بیگانه ای گرم گرفته است لیکن تنها اینکار را نمی توان دلیل خیانت شمرد.شاید به عقیده خودش می خواسته خوش اخلاقی بخرج بدهد یامنظور دیگری داشته است.شاید از دوستان پدر یا برادرش بوده است.
شاید به مناسبتی سابقه آشنایی داشته اند.
اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی شود که به او دلبسته است.
البته زن کار خوبی نمیکند که نزد شوهرش از مرد دیگری تعریف میکندلیکن شاید از روی سادگی و عدم توجه باشد و نباید از علائم خیانت محسوب شود.
اگر نامه اش را مخفی ساخت یا در مورد معاشرتهایش مرتکب دروغ و خلافگویی شد دلیل خیانت نیست.شاید از ترس اتهام نامه اش را مخفی ساخته یا مرتکب دروغ شده باشد شاید مطلب دیگری در آن نامه بوده خواسته از شوهرش مخفی بماند.شاید برای خلافگویی منظور دیگری داشته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت میکند دلیل آن نیست که نسبت به دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.شاید غم وغصه ای به دل داشته باشد،شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی توجهی و عدم اظهار محبت شوهرش،نسبت به زندگی دلسرد شده باشد.
به هر حال،در این قبیل امور که از علائم خیانت شمرده میشود دههااحتمال صحیح عقلایی وجود دارد که اگر با وجدان پاک و بی آلایش مورد سنجش قرار گیرد احتمال خیانت یک احتمال مرجوح و غیر عقلایی محسوب خواهد شد.
آقای محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسیگری بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهدخیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمیگویم لاابالی و بی غیرت باش بلکه میگویم:بهر دلیلی به مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده ات تنگ میکنی؟اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا میکنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟چرابر احوال زار و پریشان او ترحم نمیکنی؟هیچ فکر نمیکنی که ممکن است در اثر همین بددلیها و تهمتهای بیجا همسر پاکدامنت از وادی عفاف خارج شود و دامنش به فساد آلوده گردد.
? حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب باش در غیر موضع غیرت، غیرت بخرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (4) .
اگر نسبت به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ترا تایید نمایند بلکه شواهد بی اساس دیگری را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدینوسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در این باره صحبت نکن زیرا اکثر آنها باطنا با همسرت میانه خوبی ندارند.چه بسا در این مواقع حسد و کینه توزی آنان تحریک شود و بدون عاقبت اندیشی بدبینی ترا زیادتر گردانند.
اگر خواستی از راهنمائیهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبت بهر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب رابالصراحه با خودش در میان بگذاری و توضیح بخواهی.لیکن منظورت این نباشد که مطلب را باثبات برسانی.
بلکه حس بدبینی را و لو موقتا کنار بگذار و خودت را خالی الذهن بگیر.و مانند یک قاضی با انصاف که بخواهد درباره دیگران داوری کندبه توضیحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق درباره اش بده،فرض کن شوهر خواهرت برای داوری بنزد تو آمده و برای خیانت همسرش یک چنین شواهدی را ذکر میکند ببین درباره او چطور قضاوت میکنی درباره همسرت نیز همانطور حکم کن؟چرا گریه و زاریها و دلیل و برهانهای اودر دل سنگ تو اثر نمیکند؟و به عنوان یک مجرم قطعی به سخنانش نگاه میکنی؟
بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد این شواهد پوچ همسر بیگناهت را طلاق بدهی و خودت و او را بدبخت گردانی.گیرم این زن را طلاق دادی و توانستی با تحمل خسارتهای زیاد همسر دیگری انتخاب کنی ازکجا که او بهتر باشد؟حالت بدبینی تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهی فکربچه های بیگناهت را نمیکنی؟آخر آنها چه کرده اند که باید فدای مرض بدبینی تو شوند؟ به چشمهای معصوم و رنگ پریده آنان نگاه کن و دست ازبددلی بردار.
مبادا در اثر بدبینیهای بیجا دست بخودکشی بزنی یا همسر بیگناهت را بقتل رسانی.از یک طرف مرتکب قتل نفس که بدترین گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوی،از طرف دیگر زندگی را از هم بپاشی وخودت را سیه روز و بدبخت گردانی.
این مطلب را بدان که کمتر خونی است که مخفی بماند.بالاخره آثار خون بروز میکند.آنگاه به کیفر اعمالت یا کشته میشوی یا برای همیشه باید در زندان بسر بری. اگر مطلب را قبول نداری به آمار محکومین که مقداری از آنها درصفحات مجلات و روزنامه ها منعکس میشود بنگر تا عواقب این قبیل جنایتها برایت روشن گردد.
همسران یک چنین مردانی نیز وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارند.
باید برای نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداکاری کنند.باید واقعاشوهرداری کنند.در یک چنین مواقع دشوار است که مراتب لیاقت وکاردانی و عقل و تدبیر بانوان ظاهر میگردد.
خانم محترم!قبل از هر چیز این مطلب را بدان که شوهرت به یک بیماری خطرناک روانی مبتلا است.بی جهت نمیخواهد زندگی را به خودش و تو تلخ کند بیمار است.آری وسواسیگری نیز یکی از بیماریهای خطرناک است.با بیمار باید مدارا نمود تا بیماریش برطرف گردد.
تامیتوانی به او اظهار عشق و محبت کن.آنقدر اظهار علاقه کن تا یقین کندکه جز او کسی در دل تو راه ندارد.اگر ایراد و بهانه جویی میکند تحمل کن.در مقابل تندیها و خشونتهایش بردباری بخرج بده.در مقابل سختگیریهایش مدارا کن.
داد و قال راه نینداز.قهر و دعوا نکن.در مقابل پیشنهاداتش لجبازی نکن.اگر احساس کردی که نامه ها و معاشرتهایت راکنترل میکند اصلا برویش نیاور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرایش تشریح کن.هیچ حادثه ای را از وی مخفی مدار.
در هر موردی توضیح خواست حقیقت را بدون کم و زیاد در اختیارش بگذار.از دروغ وکتمان واقع جدا اجتناب کن زیرا اگر یک مرتبه دروغت آشکار شد آنراسند جرم و دلیل قطعی خیانت محسوب میدارد و باین آسانیها بدبینی اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان کس معاشرت نکن و فلان کار را انجام نده بدون چون و چرا بپذیر و سرسختی نشان نده که سوءظنش زیادتر میشود.
از کارهاییکه اسباب بدگمانی و تهمت میشوند جدا اجتناب کن.
? حضرت علی (ع) فرمود:هر که نفس خویشتن را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسانی را که به او گمان بد میبرند ملامت کند (5) .
اگر نسبت به شخص معینی حساسیت دارد او را به طور کلی رها کن.
تو اگر بتوانی شوهر و زندگی خودت را حفظ کنی بهتر است تااینکه دوستی با افراد مخصوصی را نگهداری کنی.پیش خود نگو مگر من اسیر و بنده زر خرید شوهرم هستم که مجبور باشم اینقدر مدارا کنم.البته بنده نیستی لیکن همسر یک مرد بیمار هستی.
در آن هنگام که با هم پیمان زناشویی بستید متعهد شدید که درمشکلات و گرفتاریها یار و غمخوار یکدیگر باشید آیا رسم وفا است که بایک شوهر بیمار لجبازی و ستیزه گری کنی؟ احساسات خام را کنار بگذارهوشمند و عاقبت اندیش باش.به خدا سوگند برای حفظ شوهر وخانواده ات هر چه بردباری و فداکاری کنی ارزش دارد.هنر زن در اینست که در یک چنین مواقع دشوار با چنین مردانی سازگاری کند.
? امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در این است که در مقابل اذیتها وغیرتهای شوهرش بردباری کند (6) .
کاری نکن که شوهرت بدبین یا بدبین تر شود.از مردان بیگانه مخصوصا آنها که شوهرت نسبت به آنها حساسیت دارد تعریف نکن.به مردان نامحرم خیلی نگاه نکن.پیغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهرداری که چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند غضب شدید خواهدکرد (7) .
با مردان بیگانه معاشرت و گفتگو نکن.بدون اجازه شوهرت به خانه آنها نرو.به اتومبیل آنها سوار نشو.عفت و پاکدامنی تو کافی نیست بلکه باید از اموری که اسباب سوء ظن می شود جدا اجتناب نمایی.ممکن است در اثر غفلت و سادگی کار کوچکی از تو سر بزند که شوهرت رابدبین گرداند.
به داستان زیر توجه فرمایید:
دختر 27 ساله ای...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در یک روز برفی به تقاضای یکی از دوستانم به اتومبیل دایی او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همین امر هشت سال است که مرا بلاتکلیف گذارده است،دو ماه قبل از واقعه موقعی که در کلاس ششم دبیرستان تحصیل می کردم عقد شده بودم.یک روز که برای حاضر کردن درس به خانه یکی از همشاگردیهایم رفته بودم برف شروع شد.
همشاگردی از من خواست که دایی اش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامی اتومبیل حامل من به منزل رسید که شوهرم سر کوچه ایستاده بود.من که متوجه خطر شده بودم به راننده گفتم فرار کند او هم مانند یک مجرم فرار کرد و همین امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نیز موقعی که مورد اعتراض قرار گرفتم جریان را انکار کردم و این امر سوءظن او را بیشتر کرد به طوری که بعداحتی شهادت همشاگردی و خانواده اش نتوانست خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.
شوهرم دیگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گوید هشت سال است که همینطور بلا تکلیف مانده ام (8) .
به نظر خوانندگان مقصر در این داستان کیست؟به نظر من عمده تقصیر به گردن زن است. اوست که در اثر سادگی و غفلت،خودش وشوهرش را به این روز انداخته است.
? اولا کار خطائی کرد که در اتومبیل مرد بیگانه ای سوار شد.برفرض اینکه شوهرش هم این قضیه را ندیده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبیل یک مرد بیگانه کار زشت و خطرناکی است.
? ثانیا گیرم که در اثر غفلت این عمل را انجام داد لیکن وقتی دیدشوهرش سر خیابان ایستاده است باید فورا به راننده بگوید نگه دار.ازاتومبیل پیاده شود و با شوهرش به منزل برود و جریان را برای او شرح بدهد.
? ثالثا یکی از اشتباهات بزرگش اینست که به راننده دستور فرارداده.
? چهارمین اشتباهش اینست که بعدا قضیه را به کلی انکار نموده است.بعد از همه اینها جا داشت وقتی شوهرش را ملاقات می کرد تمام قضایا را برایش شرح می داد و اعتراف می کرد که من در اثر سادگی وخجالت اشتباه کردم.
البته مرد هم در مرتبه دوم بی تقصیر نبوده است.نباید تنها این حادثه را دلیل قطعی یانت بشمارد.باید احتمال بدهد که همسرش در اثر غفلت و سادگی و عدم تجربه مرتکب این خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همین جهت هم اصل قضیه را منکر شده است.
در این صورت باید با کمال انصاف و بیطرفی در اطراف قضیه خوب تحقیق کند.وقتی به برائت او اطمینان حاصل کرد خطایش راببخشد و زیاد سختگیری نکند.
زن خیانتکار
اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشواری روبرومی شود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگی دشوار است.مرد در بن بست سختی گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست.
در اینجا مرد چند راه در پیش دارد:
1) برای حفظ آبرو و بقای خانواده اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستی نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندی نمی تواندشاهد خیانتهای همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند.
غیرت برای مرد یکی از صفات پسندیده است و مرد بی غیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بی آبروست.
واقعا چه زندگی کثیف و ننگ آوری دارند نامردانی که بدین خوی بد آلوده اند؟!
نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پست ترند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام می شود لیکن دو دسته مردم از بوی بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول الله دیوث کیست؟فرمود:مردی که میداند همسرش زناکار است (و در مقابل خیانت او سکوت می کند) (9) .
2) همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند.
البته بدین طریق می تواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفی قلب حاصل کند.لیکن کار بسیار خطرناکی است و عاقبت خوشی ندارد.زیرا کمتراتفاق می افتد که موضوع قتل برای همیشه مخفی بماند.
بالاخره قاتل شناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانت همسرش را به این آسانیها نمی تواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمال تبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام می شود یا اینکه اقلامدت درازی را باید در زندان بسر برد.زندگی او از هم می پاشد.اطفالش بدبخت و بی سرپرست می شوند.بنابراین، عقلایی نیست که انسان تحت تاثیر احساسات خام قرار بگیرد و برای تشفی نفس و ارضای حس کینه توزی دست به چنین اقدامات خطرناکی بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.
مرد باید عاقل و بردبار و عاقبت اندیش باشد.آنقدر قدرت نفس داشته باشد که دست به اقدامات جنون آمیز نزند تا اینکه چاره واقعی را پیداکند.
مردانی که به یک چنین بلیه زندگی گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبی بسنجند و به آمار مردانی که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رسانده اند، و در صفحات مجلات وروزنامه ها هر روز منعکس می شوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد.
3) خودکشی کند تا خیانتهای همسرش را نبیند و از این زندگی ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایی نیست.زیرا از یک طرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکی از گناهان بزرگی است که خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگی محروم نموده است.
این چه کار غیر عقلایی است که انسان برای انتقام از دیگران خودش را به هلاکت دنیوی و اخروی بیندازد؟!و همسرش را برای ارتکاب خیانت آزادی بیشتری بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد.
4) در صورتی که خیانت همسرش به طور یقین به اثبات رسید و دید به هیچ قسمی حاضر نیست از کارهای غیر مشروعش دست بردارد بهترین و بی خطرترین و عقلایی ترین راه اینست که او را طلاق بدهد و از شر او نجات پیدا کند.
درست است که در اثر طلاق زندگی او از هم می پاشد و خسارتهای زیادی هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچه دارباشد لیکن به هر حال چاره ای جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست که همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیست فرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد.
البته نگهداری از بچه ها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون برای رضای خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش می کند وبزودی یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش می گردد و طولی نخواهد کشیدکه زندگی او در یک مسیر عادی و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهای خدا جزء دین است (10) .
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم کثیف بد بنده ای است (11) .
? پیغمبر اکرم فرمود:آنقدر جبرئیل درباره مسواک به من سفارش کرد که بر دندانهایم ترسیدم (12) .
? حضرت علی (ع) فرمود:خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد.ودوست دارد که آثار نعمتهایش را بر بندگانش ببیند (13) .
پاکیزه گی و زیبایی اختصاص به زن ندارد.بلکه مرد هم باید به سرو وضع خویش برسد و تمیز و شیک باشد.بسیاری از مردها اصلا مقید به نظافت و لباس خوب نیستند.دیر به دیر به حمام می روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقید نیستند.با لباسهای کثیف و موهای ژولیده در منزل ودر حضور مردم ظاهر میشوند.بوی عرق بدن و پاهایشان مردم را اذیت میکند.
البته شاید اکثر مردها به زینت کردن و نظافت و شیک پوشی مقیدباشند لیکن آن هم در خارج منزل و برای مردم است.اما در داخل منزل اصلا مقید نیستند.وقتی می خواهند به اداره یا بازار و خیابان یا مجلس مهمانی بروند سر و صورتشان را اصلاح میکنند،موهایشان را شانه ورنگ و روغن میزنند،بهترین لباسهایشان را پوشیده از منزل خارج می شوند اما وقتی به منزل بازگشتند فورا لباسهای اتو کرده و زیبا را درآورده لباسهای مندرس و کثیف را می پوشند.کمتر اتفاق می افتد که در منزل موهایشان را شانه بزنند و به آرایش و زیبایی مقید باشند.
بامداد که ازخواب برخاستند با همان موهای ژولیده و چشمهای قی کرده برای خوردن صبحانه سر سفره می نشینند.اگر اتفاقا یک یا چند روز از منزل خارج نشوند با همان وضع نامرتب بسر می برند.به طوری در منزل زندگی میکنندکه هیچکس نمی خواهد به او نگاه کند نظافت و آرایش و شیک پوشی رافقط برای خارج منزل و برای مردم بیگانه گذاشته است.و هیچ به فکرخانواده اش نیست.
آقای محترم!چنانکه تو از زن کثیف و ژولیده بدت می آید و ازهمسرت انتظار داری که در منزل به سر و وضع خودش برسد و تمیز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همین انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژولیده و بدقیافه بدش می آید دوست دارد همیشه شوهرش را زیبا و مرتب ببیند.
اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسی چشم همسرت درخارج منزل به مردان شیک پوش و خوش قیافه می افتد و خیال میکند که آنان از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند.
وقتی آنان را با تو مقایسه میکند از تو ناراضی و دلسرد میگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تمیز و شیک باش تاهمسرت ببیند که تو هم از مردان دیگر کمتر نیستی. تا محبتش زیاد شود وبه خانه و زندگی بیشتر علاقه مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.
اصولا چه ثمری دارد که برای مردان بیگانه و زنان کوچه و بازار زینت کنی با اینکه اصلا احتیاجی به آنها نداری لیکن برای همسرت که شریک زندگی است و به مهر و محبت او کاملا نیازمندی با بدترین وضع و قیافه ظاهر شوی؟!
بدین جهت،دین مقدس اسلام به مردان سفارش میکند که برای همسران خویش آرایش و زینت کنند.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:
بر مرد واجب است که غذا و لباس همسرش را تامین کند و باصورت و قیافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنین کرد حقش را ادا کرده است (14) .
? رسول خدا (ص) فرمود:باید شما خودتان را برای همسرتان مرتب و آماده گردانید،چنانکه دوست دارید آنان خودشان را برای شما مهیاسازند (15) .
? حسن بن جهم می گوید:حضرت ابو الحسن علیه السلام را دیدم که خضاب کرده بود.عرض کردم خضاب کرده اید؟فرمود:آری.مرتب و مهیابودن باعث عفت زنان میشود.به واسطه نامرتبی و مهیا نبودن مردان است که زنان،عفت خویش را از دست میدهند.سپس فرمود:آیا دوست داری همسرت را نامرتب ببینی؟گفتم:نه.فرمود:او هم عینا مانند تو است. (16) امام رضا علیه السلام فرمود:زنان بنی اسرائیل بدان جهت از طریق عفت خارج شدند که مردانشان به مرتب بودن و زیبایی مقید نبودند.سپس فرمود:همان انتظاری که تو از همسرت داری او نیز همان انتظار را دارد. (17)
پی نوشت :
1-اطلاعات 26 بهمن ماه 1350
2-اطلاعات 27 بهمن ماه 1348
3-سوره نور آیه 30
4 و 5-وسائل ج 14،صفحه 138 و 139
6-و نمیدانند چرا؟ص 140.
7-شافی ج 1 ص 197
8-شافی ج 1 ص 197
9-بحار ج 62 ص 129
10-شافی ج 1 ص 208
11-شافی ج 1 ص 208
12-شافی ج 1 ص 210
13-شافی ج 1 ص 212
14-بحار ج 103 ص 254
15-مستدرک ج 2 ص 559.
16-وسائل ج 14 ص 183
17-بحار ج 76 ص
مردانی با روحیاتی جدید
"نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه." ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا از آن بـی اطـلاع هستند.
مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند.
اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟
راز شماره 1 مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند
-- واقعا! این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد. داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده"، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند. یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت
-- حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد.
راز شماره 2 شما نیز درون خود را آشکار کنید بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد.
بسیاری از مردان تصور می کنند " اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید. هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.)
به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند. در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان "ایـجاد دوستی و مودت" است.
وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند. اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.
راز شماره 3 گذشته را فراموش کنید آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود "گـفـتـگویی" داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست.
در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند. بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند.
آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند.
در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد. اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او "درست،" و نه "غلط" انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد.
اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید. توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.
راز شماره 4 شنونده ای استوار و ایمن باشید آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد.
در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر -- و رابطه -- خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند. متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود. اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید.
چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند.
شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید. به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد.
تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد. راز شماره 5 با خودتان صادق باشید -- آگاه باشید این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟
بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند. به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید. آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید.
اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید. گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید. با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت.
او بصورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود
منبع:daneshpajooh.ir
بیان احساست درونی مردان
نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه
ایـن جـمـله بـه گـوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شـوهـرشـان بـرای ایـنکه احـساسات درونی خود را با آنها در میـان بـگـذارنـد، کـار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پـیــش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن هـا
از آن بـی اطـلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنـنـد. تحـت شـرایـط منـاسـب، آنـهـا سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چـیسـت؟
راز شماره 1
مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند — واقعا!.
این درست است. اغـلب مـردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیـان آنچـه کـه در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به عـلت عـدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم اسـت بدانند کـه نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیـکه یک مرد در رابطه ای نـزدیـک و صمـیـمانه بـا هـمسرش قـرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفتـه هـایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.
داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او بـرای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منـظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتـوانید آن را در فرصـتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه کـه هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیـل آنـچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگـر عـجـولانـه تـوسط پیشنهاد دادن نقطه نـظرات خـود با گفتن جملاتی از قبیل “خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم” یا “از کجا این فکر مسخره بـه ذهنـت رسیــده”، در برابر عقاید او عکس العمل نشـان دهیـد، هـر مـردی از سـخـن گفـتن بـاز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شـود کـه مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایـجاد کرده اند را مخدوش کند
یـک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش اسـت — حتـی در طـول یـک هفـتـه و یـا یـک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجـازه دهـیـد جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد
راز شماره 2
شما نیز درون خود را آشکار کنید
بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صـورت متقـابـل انـجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می بــاشد. بسیاری از مردان تصور می کنند ” اگر این مسـائـل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد.” شما مجبورید نشان دهیـد کـه جـریان ایـن نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید
هنگامیکه او شروع بـه بـیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو بـرداشته و در عـوض پیشنهادی مثبـت ارائـه دهیـد. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید “خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم.” یا “من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنـم.” و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضـوع لوس شده و تبدیل بـه دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دسـت انـداخـته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.
در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقـدر در مورد آن در اشتباه بوده است.
آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با ایـن حـال مـهـم است که موضوع را از این نقطه نظر بنـگرید: اکنـون زمـان درس دادن بـه او نـیست، بلکه زمـان “ایـجاد دوستی و مودت” است. وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، بـه تـبـادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنــند. این جـا شـما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشیـد، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند.
اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها بـه آنهـا آمـوزش داده شـده اسـت کـه هـمیشه سـاکـت بـاشـنـد، ایـن تـصور غلط نیز در ذهـنشان پـرورانده شـده که صحـبـت نـمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عـکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر بـه ایـن نـحو رفـتـار نـمایید، شـوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.
راز شماره 3
گذشته را فراموش کنید
آیـا تـا بـه حـال بـا شـوهـر خـود “گـفـتـگویی” داشـتـه ایـد که به بگو مگوهای مـربـوط بـه نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشـد؟ چنـیـن مـوضوعی تقریبا در هر رابـطـه ای اتــفاق می افتند اما واقعیت باقی می مـاند؛ مـردها وقـتـی آمـدنـش را حـس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.
وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تـحـریف و سـوء تـعبـیر شده، به دیـگران گــفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احسـاسـات بـرایـش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این اسـت کـه بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هــر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگـیـرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقـع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عـنـوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نـقشهایـی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند
بـرای مثـال بـرخـی از زنـها عـاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسـات خودشان و نیز احساس قدرتـمندی در بـرابـر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میــکنند. در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.
اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغیـیـر داده و یـا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شـما حـرف بـزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده مـمکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایـط با دیدی باز بـنـگرید. به روی تمام مسـائلی که او “درست،” و نه “غلط” انـجـام داده، تمرکـز کـنـیـد. اگـر نــیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنـچـه که شما در عوض نصیب شـوهـرتـان نـموده اید، تـهیه کنیـد. بـه زمان هـایی کـه شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی کـه هـر دوی شـما تـوسـط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید.
توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بـسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خـود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.
راز شماره 4
شنونده ای استوار و ایمن باشید.
آیـا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد بـرای صـادق بودن تلاش می کنـنـد. حـقیـقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می بـاشد. اغـلـب مردان احساس می کنند که زنهـا می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به هـمسرشان وحشت دارند چـرا کـه باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شـد. در واقـع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر — و رابطه — خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کـنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند.
متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احسـاس و تـفکر یک مرد را نیز در سـر مـی پرورانند که این نـوع خـیـال پـردازی بـاعث ویرانی حقیقت شده، و بـنـابـراین این گـونه بـه مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند کـه نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مـورد مقصرند، امـا اشـتیاق بـرای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احـساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خـواهـد بود.
اگر برای خروج از ایـن تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خـود سـؤال کنـید. چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز داریـد؟ آیا از شوهر خود می خواهـیـد کـه تـصـویری خیالی بـرای شما باشید، و آیـا مشتاقید به او اجـازه دهیـد حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطـعـا مـی توانید عـضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید.
به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخـیـلات بـاعـث ایـجاد احساسی شگرف در ما میگـردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کـرد. تـوانـایی پـذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد.
راز شماره 5
با خودتان صادق باشید — آگاه باشید.
این پرسشی قدیمی ولی خـوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟بهترین روش کمک بـهر مـرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحـت بـوده، طبـیعی رفـتـار نـمـوده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی کـه در زنـدگـی بـا آنـهـا مـواجـه مـی شویم انـعــکاس بـخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنـحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند.
به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خـودمـان هـم بکـار بـبـندیم. بــرای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیـا نارضـایـتی حـاصـل از اشتـبـاهاتی کـه در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نـمایـیـد، طبـعـتا با شریک زندگی خود نیز به همین مـنوال رفــتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یـا در برخی از مسائل احساس کمـبود نـمـوده بـاشید، احـتمـال دارد همیـن رویـه را در مــورد شوهرتان در پیش بگیرید.
آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نـحوه رفـتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نـزدیکانتان در گذشته با خود را تهیـه کنـید. اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اسـاس معـیـارهـای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در بـرابـر خـود و کـسی کـه با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.
گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار کـه او نـیـز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنـیـن حالتی باعث بروز رفتارهای متـنـاقـص و عـدم صـداقـت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیـدن بـه عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بـخشید، بـه هـمـان انـدازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می داریـد، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمنـد آن دیـر یـا زود نـمایـان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید کـه مـورد احـترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید.
با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگـی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او بصورتی راحت و طبیعی صحبــت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.
مردان بدبین
درست است که مرد باید از همسرش مراقبت کند لیکن نه بحدیکه به وسواسیگری منتهی شود.بعض مردها به بیماری بدگمانی و سوءظن مبتلا هستند.بی جهت نسبت به همسرانشان بدبین هستند.درباره آنان احتمال خیانت میدهند.
هر مردیکه بدین بیماری خانمانسوز مبتلا شد زندگی را به خودش و خانواده اش تلخ میکند. ایراد و بهانه جویی میکند.نسبت به اعمال وحرکات همسرش به نظر بدبینی نگاه میکند و مانند سایه او را تعقیب مینماید.چون سوءظن دارد از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا میکند.
چیزهایی را که اصلا دلیل خیانت نیستند به منزله ادله قطعیه غیر قابل انکارمیشمارد.مثلا: چون فلان مرد برایش نامه نوشته لابد با هم سر و سری دارند.چون با فلان مرد سلام و تعارف کرد معلوم میشود خیانتکار است.
چون جوان همسایه از پشت بام باو نگاه کرد معلوم میشود خواهان یکدیگرهستند.چون از فلان مرد تعریف کرد معلوم میشود دل بسته اوست.چون نامه اش را از من مخفی نمود لابد از معشوقش بوده است.چون کمتر ازسابق اظهار محبت میکند معلوم میشود زیر سرش بلند است.چون قیافه دخترم با همسرم شباهت ندارد معلوم میشود خیانت کرده است.
این قبیل امور بلکه کوچکتر از آنها را دلیل قطعی خیانت میشمارد.
بدتر از همه اینکه گاهی مادر یا خواهر یا یکی از همسایگان در اثرغرض ورزی و کینه توزی عقیده اش را تایید نماید در اینصورت جرم وخیانت یقینی میشود.
بدبخت خانواده ایکه به مرض بدگمانی مبتلا شوند.آسایش وخوشی ندارند.آب خوش از گلوی هیچکدامشان پایین نمی رود.مرد همانندیک پلیس مخفی دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت مینماید.از درو دیوار شاهد و دلیل می تراشد و در رنج و عذاب دائم بسر می برد. زن بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب روحی و در حال محدودیت و تحت نظر زندگی کند.بنیاد چنین خانواده ای همواره در معرض خطر قرار دارد. ممکن است طلاق و جدایی به میان آید و زن و شوهر هر دو بدبخت شوند.ممکن است در اثر بدبینی قتل و جنایت بوجود آید.
مردانیکه در اثر سوءظنهای بیجا همسران بیگناه خویش را بقتل رسانده و حتی خودشان انتحار کرده اند نمونه های فراوانی دارند.
در چنین موردی که واقعا یکی از مواقع حساس و خطرناک زناشویی است مرد و زن باید دست از لجبازی بردارند و قبل از وقوع حوادث ناگوار با عقل و تدبیر در صدد چاره بر آیند.زن و مرد اگر اندکی بخود آیند و خطر بزرگی را که در کمینشان نشسته در نظر بگیرند و بااحتیاط کامل و عاقبت اندیشی در صدد حل مشکل برآیند پیروز خواهندشد.
مرد باید تعصبهای غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند.نسبت خیانت به کسی دادن موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتی است.تا موضوع خیانت با دلیل وشاهد قطعی به اثبات نرسد نمی توان کسی را متهم کرد.خداوند متعال درقرآن میفرماید:ای کسانیکه ایمان آورده اید از بسیاری از گمانهای بداجتناب کنید زیرا بعض گمانها گناه است.
? رسول خدا (ص) فرمود:هر کس همسرش را (بی جهت) متهم به زنا کند همانند مار که از پوستش خارج میشود از حسناتش خارج خواهدشد.و به تعداد موهای بدنش هزار گناه در نامه اعمالش ثبت خواهد شد.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند خداوند متعال در قیامت او را بر تلی از آتش نگه میدارد تا به کیفر بهتانش برسد.
مادامیکه با ادله و براهین شرعی خیانت زن به اثبات نرسد مرد حق ندارد او را متهم سازد.و تهمت زدن به او گناه بسیار بزرگی است که درشرع مقدس اسلام هشتاد تازیانه برای آنان مقرر شده است.
به صرف احتمال یا به وسیله شواهد و علائم خیالی نمی توان یک چنین موضوع مهمی را اثبات نمود.مثلا اگر در روزگار جوانی برای کسی نامه فرستاده یا برایش نامه یا عکس فرستاده اند دلیل خیانت او نیست.
درست است که نباید چنین عملی را انجام داده باشد لیکن ممکن است در اثر سادگی و نادانی مرتکب این اشتباه شده باشد و واقعا عفیف وپاکدامن باشد.
برای جوانان از این قبیل اشتباهات اتفاق می افتد.اگر مردی برایش نامه فرستاده البته نباید نامه اش را قبول کند لیکن اگر از روی نادانی نامه اش را پذیرفت یا از ترس اتهام مخفی ساخت نمی توان صرف این نامه را دلیل خیانت شمرد.
اگر با مرد بیگانه ای سلام و تعارف کرد گر چه کار خوبی نکرده که با بیگانه ای گرم گرفته است لیکن تنها اینکار را نمی توان دلیل خیانت شمرد.شاید به عقیده خودش می خواسته خوش اخلاقی بخرج بدهد یامنظور دیگری داشته است.شاید از دوستان پدر یا برادرش بوده است.
شاید به مناسبتی سابقه آشنایی داشته اند.
اگر از مردی تعریف کرد دلیل آن نمی شود که به او دلبسته است.
البته زن کار خوبی نمیکند که نزد شوهرش از مرد دیگری تعریف میکندلیکن شاید از روی سادگی و عدم توجه باشد و نباید از علائم خیانت محسوب شود.
اگر نامه اش را مخفی ساخت یا در مورد معاشرتهایش مرتکب دروغ و خلافگویی شد دلیل خیانت نیست.شاید از ترس اتهام نامه اش را مخفی ساخته یا مرتکب دروغ شده باشد شاید مطلب دیگری در آن نامه بوده خواسته از شوهرش مخفی بماند.شاید برای خلافگویی منظور دیگری داشته است.
اگر کمتر از سابق اظهار محبت میکند دلیل آن نیست که نسبت به دیگری دلبسته است.شاید از شوهرش دلخوری داشته باشد.شاید غم وغصه ای به دل داشته باشد،شاید بیمار باشد.شاید در اثر بی توجهی و عدم اظهار محبت شوهرش،نسبت به زندگی دلسرد شده باشد.
به هر حال،در این قبیل امور که از علائم خیانت شمرده میشود دههااحتمال صحیح عقلایی وجود دارد که اگر با وجدان پاک و بی آلایش مورد سنجش قرار گیرد احتمال خیانت یک احتمال مرجوح و غیر عقلایی محسوب خواهد شد.
آقای محترم!ترا به خدا سوگند دست از سوءظن و وسواسیگری بردار.مانند یک قاضی با انصاف در محکمه داوری بنشین و ادله و شواهدخیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسی کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعی هستند یا ظنی یا احتمالی؟
من نمیگویم لاابالی و بی غیرت باش بلکه میگویم:بهر دلیلی به مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا برای بعضی توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگی را به خودت و خانواده ات تنگ میکنی؟اگر کسی باهمین قبیل شواهد خیالی خودت را متهم سازد چه حالی پیدا میکنی؟ چراانصاف و وجدان نداری؟چرا آبروی خودت و همسرت را میریزی؟چرابر احوال زار و پریشان او ترحم نمیکنی؟هیچ فکر نمیکنی که ممکن است در اثر همین بددلیها و تهمتهای بیجا همسر پاکدامنت از وادی عفاف خارج شود و دامنش به فساد آلوده گردد.
? حضرت علی علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب باش در غیر موضع غیرت، غیرت بخرج ندهی.زیرا این عمل افراد صحیح را به سوی فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت.
اگر نسبت به همسرت بدبین هستی مطلب را با هر کس در میان نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنی یا نادانی یا تظاهر به خیرخواهی،بدون دقت و بررسی،عقیده ترا تایید نمایند بلکه شواهد بی اساس دیگری را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدینوسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.مخصوصا با مادر و خواهرت در این باره صحبت نکن زیرا اکثر آنها باطنا با همسرت میانه خوبی ندارند.چه بسا در این مواقع حسد و کینه توزی آنان تحریک شود و بدون عاقبت اندیشی بدبینی ترا زیادتر گردانند.
اگر خواستی از راهنمائیهای دیگران استفاده کنی بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبت بهر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستی مطلب رابالصراحه با خودش در میان بگذاری و توضیح بخواهی.لیکن منظورت این نباشد که مطلب را باثبات برسانی.
بلکه حس بدبینی را و لو موقتا کنار بگذار و خودت را خالی الذهن بگیر.و مانند یک قاضی با انصاف که بخواهد درباره دیگران داوری کندبه توضیحات همسرت گوش بده.اقلا احتمال صدق درباره اش بده،فرض کن شوهر خواهرت برای داوری بنزد تو آمده و برای خیانت همسرش یک چنین شواهدی را ذکر میکند ببین درباره او چطور قضاوت میکنی درباره همسرت نیز همانطور حکم کن؟چرا گریه و زاریها و دلیل و برهانهای اودر دل سنگ تو اثر نمیکند؟و به عنوان یک مجرم قطعی به سخنانش نگاه میکنی؟
بردبار و عاقل باش.مبادا به مجرد این شواهد پوچ همسر بیگناهت را طلاق بدهی و خودت و او را بدبخت گردانی.گیرم این زن را طلاق دادی و توانستی با تحمل خسارتهای زیاد همسر دیگری انتخاب کنی ازکجا که او بهتر باشد؟حالت بدبینی تو آنوقت هم خواهد بود.وانگهی فکربچه های بیگناهت را نمیکنی؟آخر آنها چه کرده اند که باید فدای مرض بدبینی تو شوند؟ به چشمهای معصوم و رنگ پریده آنان نگاه کن و دست ازبددلی بردار.
مبادا در اثر بدبینیهای بیجا دست بخودکشی بزنی یا همسر بیگناهت را بقتل رسانی.از یک طرف مرتکب قتل نفس که بدترین گناه است و خدابدان وعده دوزخ داده بشوی،از طرف دیگر زندگی را از هم بپاشی وخودت را سیه روز و بدبخت گردانی.
این مطلب را بدان که کمتر خونی است که مخفی بماند.بالاخره آثار خون بروز میکند.آنگاه به کیفر اعمالت یا کشته میشوی یا برای همیشه باید در زندان بسر بری. اگر مطلب را قبول نداری به آمار محکومین که مقداری از آنها درصفحات مجلات و روزنامه ها منعکس میشود بنگر تا عواقب این قبیل جنایتها برایت روشن گردد.
همسران یک چنین مردانی نیز وظیفه بسیار سنگینی بر دوش دارند.
باید برای نجات خودشان و شوهر و فرزندانشان فداکاری کنند.باید واقعاشوهرداری کنند.در یک چنین مواقع دشوار است که مراتب لیاقت وکاردانی و عقل و تدبیر بانوان ظاهر میگردد.
خانم محترم!قبل از هر چیز این مطلب را بدان که شوهرت به یک بیماری خطرناک روانی مبتلا است.بی جهت نمیخواهد زندگی را به خودش و تو تلخ کند بیمار است.آری وسواسیگری نیز یکی از بیماریهای خطرناک است.با بیمار باید مدارا نمود تا بیماریش برطرف گردد.
تامیتوانی به او اظهار عشق و محبت کن.آنقدر اظهار علاقه کن تا یقین کندکه جز او کسی در دل تو راه ندارد.اگر ایراد و بهانه جویی میکند تحمل کن.در مقابل تندیها و خشونتهایش بردباری بخرج بده.در مقابل سختگیریهایش مدارا کن.
داد و قال راه نینداز.قهر و دعوا نکن.در مقابل پیشنهاداتش لجبازی نکن.اگر احساس کردی که نامه ها و معاشرتهایت راکنترل میکند اصلا برویش نیاور.تمام اعمال و رفتار و حوادث روزانه رابرایش تشریح کن.هیچ حادثه ای را از وی مخفی مدار.
در هر موردی توضیح خواست حقیقت را بدون کم و زیاد در اختیارش بگذار.از دروغ وکتمان واقع جدا اجتناب کن زیرا اگر یک مرتبه دروغت آشکار شد آنراسند جرم و دلیل قطعی خیانت محسوب میدارد و باین آسانیها بدبینی اوبرطرف نخواهد شد.اگر گفت: با فلان کس معاشرت نکن و فلان کار را انجام نده بدون چون و چرا بپذیر و سرسختی نشان نده که سوءظنش زیادتر میشود.
از کارهاییکه اسباب بدگمانی و تهمت میشوند جدا اجتناب کن.
? حضرت علی (ع) فرمود:هر که نفس خویشتن را در موضع تهمت قرار دهد نباید کسانی را که به او گمان بد میبرند ملامت کند.
اگر نسبت به شخص معینی حساسیت دارد او را به طور کلی رها کن.
تو اگر بتوانی شوهر و زندگی خودت را حفظ کنی بهتر است تااینکه دوستی با افراد مخصوصی را نگهداری کنی.پیش خود نگو مگر من اسیر و بنده زر خرید شوهرم هستم که مجبور باشم اینقدر مدارا کنم.البته بنده نیستی لیکن همسر یک مرد بیمار هستی.
در آن هنگام که با هم پیمان زناشویی بستید متعهد شدید که درمشکلات و گرفتاریها یار و غمخوار یکدیگر باشید آیا رسم وفا است که بایک شوهر بیمار لجبازی و ستیزه گری کنی؟ احساسات خام را کنار بگذارهوشمند و عاقبت اندیش باش.به خدا سوگند برای حفظ شوهر وخانواده ات هر چه بردباری و فداکاری کنی ارزش دارد.هنر زن در اینست که در یک چنین مواقع دشوار با چنین مردانی سازگاری کند.
? امام صادق (ع) فرمود:جهاد زن در این است که در مقابل اذیتها وغیرتهای شوهرش بردباری کند.
کاری نکن که شوهرت بدبین یا بدبین تر شود.از مردان بیگانه مخصوصا آنها که شوهرت نسبت به آنها حساسیت دارد تعریف نکن.به مردان نامحرم خیلی نگاه نکن.پیغمبر اسلام (ص) فرمود:خداوند متعال برزن شوهرداری که چشمش را از نگاه به نامحرم پر کند غضب شدید خواهدکرد.
با مردان بیگانه معاشرت و گفتگو نکن.بدون اجازه شوهرت به خانه آنها نرو.به اتومبیل آنها سوار نشو.عفت و پاکدامنی تو کافی نیست بلکه باید از اموری که اسباب سوء ظن می شود جدا اجتناب نمایی.ممکن است در اثر غفلت و سادگی کار کوچکی از تو سر بزند که شوهرت رابدبین گرداند.
به داستان زیر توجه فرمایید:
دختر 27 ساله ای...در دادگاه گفت:در زمستان سال 1342 در یک روز برفی به تقاضای یکی از دوستانم به اتومبیل دایی او سوار شدم تا مرابه منزل برساند.و همین امر هشت سال است که مرا بلاتکلیف گذارده است،دو ماه قبل از واقعه موقعی که در کلاس ششم دبیرستان تحصیل می کردم عقد شده بودم.یک روز که برای حاضر کردن درس به خانه یکی از همشاگردیهایم رفته بودم برف شروع شد.
همشاگردی از من خواست که دایی اش مرا به منزل برساند.اتفاقا هنگامی اتومبیل حامل من به منزل رسید که شوهرم سر کوچه ایستاده بود.من که متوجه خطر شده بودم به راننده گفتم فرار کند او هم مانند یک مجرم فرار کرد و همین امر برسوءظن شوهرم افزود.بعدا نیز موقعی که مورد اعتراض قرار گرفتم جریان را انکار کردم و این امر سوءظن او را بیشتر کرد به طوری که بعداحتی شهادت همشاگردی و خانواده اش نتوانست خاطر او را آسوده سازد و مرا از اتهام برهاند.
شوهرم دیگر نه حاضر شد مرا به خانه ببرد و نه طلاقم گوید هشت سال است که همینطور بلا تکلیف مانده ام.
به نظر خوانندگان مقصر در این داستان کیست؟به نظر من عمده تقصیر به گردن زن است. اوست که در اثر سادگی و غفلت،خودش وشوهرش را به این روز انداخته است.
? اولا کار خطائی کرد که در اتومبیل مرد بیگانه ای سوار شد.برفرض اینکه شوهرش هم این قضیه را ندیده بود اصولا سوار شدن زن دراتومبیل یک مرد بیگانه کار زشت و خطرناکی است.
? ثانیا گیرم که در اثر غفلت این عمل را انجام داد لیکن وقتی دیدشوهرش سر خیابان ایستاده است باید فورا به راننده بگوید نگه دار.ازاتومبیل پیاده شود و با شوهرش به منزل برود و جریان را برای او شرح بدهد.
? ثالثا یکی از اشتباهات بزرگش اینست که به راننده دستور فرارداده.
? چهارمین اشتباهش اینست که بعدا قضیه را به کلی انکار نموده است.بعد از همه اینها جا داشت وقتی شوهرش را ملاقات می کرد تمام قضایا را برایش شرح می داد و اعتراف می کرد که من در اثر سادگی وخجالت اشتباه کردم.
البته مرد هم در مرتبه دوم بی تقصیر نبوده است.نباید تنها این حادثه را دلیل قطعی یانت بشمارد.باید احتمال بدهد که همسرش در اثر غفلت و سادگی و عدم تجربه مرتکب این خطا شده بعدا هم از ترس اتهام دستور فرار داده و به همین جهت هم اصل قضیه را منکر شده است.
در این صورت باید با کمال انصاف و بیطرفی در اطراف قضیه خوب تحقیق کند.وقتی به برائت او اطمینان حاصل کرد خطایش راببخشد و زیاد سختگیری نکند.
زن خیانتکار
اگر با ادله و شواهد قطعیه باثبات رسید که زن خیانتکار است و بامردان بیگانه رابطه نامشروع دارد مرد با مشکل بسیار دشواری روبرومی شود.از یک طرف حیثیت و آبرویش در معرض خطر قرار دارد ازطرف دیگر تحمل چنین ننگی دشوار است.مرد در بن بست سختی گیرکرده که نجات از آن کار بسیار خطرناک و دشواریست.
در اینجا مرد چند راه در پیش دارد:
1) برای حفظ آبرو و بقای خانواده اش دندان بر سر جگرنهاده موضوع خیانت همسرش را نادیده بگیرد و با وضع موجود تا آخرعمر بسازد.البته این راه درستی نیست.زیرا هیچ مرد غیرتمندی نمی تواندشاهد خیانتهای همسرش باشد و وجود اطفال نامشروع را تحمل کند.
غیرت برای مرد یکی از صفات پسندیده است و مرد بی غیرت نزد خدا ومردم خوار و فرومایه و بی آبروست.
واقعا چه زندگی کثیف و ننگ آوری دارند نامردانی که بدین خوی بد آلوده اند؟!
نه تنها مرد نیستند بلکه از حیوانات هم پست ترند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:
بوی بهشت از پانصد سال راه استشمام می شود لیکن دو دسته مردم از بوی بهشت محرومند: عاق والدین و دیوث.عرض شد:یا رسول الله دیوث کیست؟فرمود:مردی که میداند همسرش زناکار است (و در مقابل خیانت او سکوت می کند).
2) همسر خودش یا مرد خیانت پیشه را به قتل برساند.
البته بدین طریق می تواند انتقام بگیرد و به طور موقت تشفی قلب حاصل کند.لیکن کار بسیار خطرناکی است و عاقبت خوشی ندارد.زیرا کمتراتفاق می افتد که موضوع قتل برای همیشه مخفی بماند.
بالاخره قاتل شناخته و مورد تعقیب قرار خواهد گرفت.در دادگاه هم موضوع خیانت همسرش را به این آسانیها نمی تواند به ثبوت برساند.بدین جهت احتمال تبرئه شدنش بسیار ضعیف است.یا محکوم به اعدام می شود یا اینکه اقلامدت درازی را باید در زندان بسر برد.زندگی او از هم می پاشد.اطفالش بدبخت و بی سرپرست می شوند.بنابراین، عقلایی نیست که انسان تحت تاثیر احساسات خام قرار بگیرد و برای تشفی نفس و ارضای حس کینه توزی دست به چنین اقدامات خطرناکی بزند و جان خودش را درمعرض خطر قرار بدهد.
مرد باید عاقل و بردبار و عاقبت اندیش باشد.آنقدر قدرت نفس داشته باشد که دست به اقدامات جنون آمیز نزند تا اینکه چاره واقعی را پیداکند.
مردانی که به یک چنین بلیه زندگی گرفتارند باید قبل از هر گونه اقدام خطرناک،عواقب آن را بخوبی بسنجند و به آمار مردانی که همسرخویش یا مرد خیانت پیشه را به قتل رسانده اند، و در صفحات مجلات وروزنامه ها هر روز منعکس می شوند،مراجعه کند و نتیجه کارشان را ببیند وآنگاه تصمیم بگیرد.
3) خودکشی کند تا خیانتهای همسرش را نبیند و از این زندگی ننگین نجات پیدا کند، البته این راه هم عقلایی نیست.زیرا از یک طرف مرتکب قتل نفس شده که از لحاظ شرع یکی از گناهان بزرگی است که خداوند متعال وعده دوزخ بدان داده است.
از طرف دیگر،خودش را نابود و از زندگی محروم نموده است.
این چه کار غیر عقلایی است که انسان برای انتقام از دیگران خودش را به هلاکت دنیوی و اخروی بیندازد؟!و همسرش را برای ارتکاب خیانت آزادی بیشتری بدهد؟شاید بدترین راهها همین راه باشد.
4) در صورتی که خیانت همسرش به طور یقین به اثبات رسید و دید به هیچ قسمی حاضر نیست از کارهای غیر مشروعش دست بردارد بهترین و بی خطرترین و عقلایی ترین راه اینست که او را طلاق بدهد و از شر او نجات پیدا کند.
درست است که در اثر طلاق زندگی او از هم می پاشد و خسارتهای زیادی هم خواهد دید و تحمل اینکار دشوار است مخصوصا اگر بچه دارباشد لیکن به هر حال چاره ای جز این وجود ندارد.بهترین راه اینست که همسرش را طلاق بدهد و فرزندانش را تحویل بگیرد.زیرا صلاح نیست فرزندان بیگناهش را در اختیار یک زن فاسد قرار دهد.
البته نگهداری از بچه ها دشوار است لیکن باید مرد مطمئن باشد که چون برای رضای خدا این طریق را انتخاب نموده خدا هم یاریش می کند وبزودی یک زن پاکدامن و عفیف نصیبش می گردد و طولی نخواهد کشیدکه زندگی او در یک مسیر عادی و آبرومند قرار خواهد گرفت فرمود:استفاده از نعمتهای خدا جزء دین است.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:آدم کثیف بد بنده ای است.
? پیغمبر اکرم فرمود:آنقدر جبرئیل درباره مسواک به من سفارش کرد که بر دندانهایم ترسیدم.
? حضرت علی (ع) فرمود:خدا زیبا است و زیبایی را دوست دارد.ودوست دارد که آثار نعمتهایش را بر بندگانش ببیند.
پاکیزه گی و زیبایی اختصاص به زن ندارد.بلکه مرد هم باید به سرو وضع خویش برسد و تمیز و شیک باشد.بسیاری از مردها اصلا مقید به نظافت و لباس خوب نیستند.دیر به دیر به حمام می روند.به اصلاح سر وصورت چندان مقید نیستند.با لباسهای کثیف و موهای ژولیده در منزل ودر حضور مردم ظاهر میشوند.بوی عرق بدن و پاهایشان مردم را اذیت میکند.
البته شاید اکثر مردها به زینت کردن و نظافت و شیک پوشی مقیدباشند لیکن آن هم در خارج منزل و برای مردم است.اما در داخل منزل اصلا مقید نیستند.وقتی می خواهند به اداره یا بازار و خیابان یا مجلس مهمانی بروند سر و صورتشان را اصلاح میکنند،موهایشان را شانه ورنگ و روغن میزنند،بهترین لباسهایشان را پوشیده از منزل خارج می شوند اما وقتی به منزل بازگشتند فورا لباسهای اتو کرده و زیبا را درآورده لباسهای مندرس و کثیف را می پوشند.کمتر اتفاق می افتد که در منزل موهایشان را شانه بزنند و به آرایش و زیبایی مقید باشند.
بامداد که ازخواب برخاستند با همان موهای ژولیده و چشمهای قی کرده برای خوردن صبحانه سر سفره می نشینند.اگر اتفاقا یک یا چند روز از منزل خارج نشوند با همان وضع نامرتب بسر می برند.به طوری در منزل زندگی میکنندکه هیچکس نمی خواهد به او نگاه کند نظافت و آرایش و شیک پوشی رافقط برای خارج منزل و برای مردم بیگانه گذاشته است.و هیچ به فکرخانواده اش نیست.
آقای محترم!چنانکه تو از زن کثیف و ژولیده بدت می آید و ازهمسرت انتظار داری که در منزل به سر و وضع خودش برسد و تمیز وقشنگ باشد مطمئن باش او هم همین انتظار را از تو دارد.او هم از شوهرژولیده و بدقیافه بدش می آید دوست دارد همیشه شوهرش را زیبا و مرتب ببیند.
اگر تو در داخل منزل به وضع خودت نرسی چشم همسرت درخارج منزل به مردان شیک پوش و خوش قیافه می افتد و خیال میکند که آنان از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند.
وقتی آنان را با تو مقایسه میکند از تو ناراضی و دلسرد میگردد.توهم در داخل خانه به سر و وضع خودت برس و تمیز و شیک باش تاهمسرت ببیند که تو هم از مردان دیگر کمتر نیستی. تا محبتش زیاد شود وبه خانه و زندگی بیشتر علاقه مند گردد و از فساد و انحراف سالم بماند.
اصولا چه ثمری دارد که برای مردان بیگانه و زنان کوچه و بازار زینت کنی با اینکه اصلا احتیاجی به آنها نداری لیکن برای همسرت که شریک زندگی است و به مهر و محبت او کاملا نیازمندی با بدترین وضع و قیافه ظاهر شوی؟!
بدین جهت،دین مقدس اسلام به مردان سفارش میکند که برای همسران خویش آرایش و زینت کنند.
? پیغمبر اسلام (ص) فرمود:
بر مرد واجب است که غذا و لباس همسرش را تامین کند و باصورت و قیافه بد بر او ظاهر نشود.اگر چنین کرد حقش را ادا کرده است .
? رسول خدا (ص) فرمود:باید شما خودتان را برای همسرتان مرتب و آماده گردانید،چنانکه دوست دارید آنان خودشان را برای شما مهیاسازند پ .
? حسن بن جهم می گوید:حضرت ابو الحسن علیه السلام را دیدم که خضاب کرده بود.عرض کردم خضاب کرده اید؟فرمود:آری.مرتب و مهیابودن باعث عفت زنان میشود.به واسطه نامرتبی و مهیا نبودن مردان است که زنان،عفت خویش را از دست میدهند.سپس فرمود:آیا دوست داری همسرت را نامرتب ببینی؟گفتم:نه.فرمود:او هم عینا مانند تو است. امام رضا علیه السلام فرمود:زنان بنی اسرائیل بدان جهت از طریق عفت خارج شدند که مردانشان به مرتب بودن و زیبایی مقید نبودند.سپس فرمود:همان انتظاری که تو از همسرت داری او نیز همان انتظار را دارد.
مقایسه نتایج آزمون ویسکانسین در بیماران اسکیزوفرن مبتلا و غیر مبتلا به حرکت پریشی دیررس، بستری در بیمارستان های ابن سینا و حجازی مشهد
حرکت پریشی (دیسکنزی) یک اختلال عصبی حرکتی است که فقط عارضه جانبی درمان با داروهای ضد روان پریشی (آنتی سایکوتیک ها) نیست بلکه حداقل قسمتی از این حرکات، جزئی از بیماری اسکیزوفرنی و به دلیل اختلال عملکرد قسمت پیشانی مغز (لوب فرونتال) است. در این پژوهش، برای یافتن پاسخ سوالات زیر عملکرد ناحیه پیش پیشانی (پره فرونتال) در بیماران اسکیزوفرن مبتلا و غیرمبتلا به دیسکنزی دیررس، مورد بررسی قرار گرفت. آیا رابطه ای بین دیسکنزی دیررس و اختلال عملکرد لوب فرونتال وجود دارد؟ آیا راهی برای شناسایی افراد مستعد به دیسکنزی دیررس و جلوگیری از ایجاد این معضل وجود دارد؟ برای انجام این پژوهش 100 بیمار اسکیزوفرن بستری در بیمارستان (50 بیمار مبتلا به دیسکنزی دیررس و 50 بیمار غیرمبتلا به دیسکنزی دیررس) انتخاب شدند و با آزمون ویسکانسین (WCST) که یک تست استاندارد نورسایکالوژیک برای ارزیابی ناحیه پره فرونتال است مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج حاصله با استفاده از آزمون تی- تست و کای اسکوئر و نرم افزار SPSS مورد مقایسه آماری قرار گرفت. بیماران اسکیزوفرن مبتلا به دیسکنزی دیررس نسبت به بیماران اسکیزوفرن غیرمبتلا به دیسکنزی دیررس (افزایش تعداد کل خطاها، خطای درجاماندگی و کاهش تعداد طبقات تکمیل شده) به صورت معنی داری (P<0.001) در معیارهای مورد ارزیابی در آزمون ویسکانسین اختلال نشان دادند که حاکی از اختلال عملکرد لوب فرونتال در این بیماران بود. به نظر می رسد با انجام آزمون ویسکانسین در زمان تشخیص بیماری اسکیزوفرنی، می توان بیماران مبتلا به اختلال عملکرد لوب فرونتال و در نتیجه حساس به وقفه سیستم دوپامینرژیک را شناسایی نموده و با مصرف داروهای آنتی سایکوتیک نامعمول (آتیپیک) و کنترل مداوم حرکات غیر طبیعی در این گروه از بیماران، از ایجاد و پیشرفت دیسکنزی دیررس جلوگیری نمائیم.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
سکیزوفرن چیست؟
--------------------------------------------------------------------------------
سالانه 20 هزار نوجوان و جوان ایرانی به اسکیزوفرنی مبتلا می شوند
اسکیزوفرنی یا اسکیزوفرنیا شایع ترین نوع روان پریشی است که در صورت کم توجهی می تواند، تبدیل به یک بیماری ناتوان کننده صعب العلاج با عوارض ناخوشایند و خطرناک شود و در صورت توجه شایسته، تبدیل به یک بیماری قابل کنترل گردد که فرد مبتلا می تواند به زندگی عادی و رضایت بخش پیشین بازگردد. برای آشنایی بیشتر با بیماران اسکیزوفرن با آقای دکتر فربد فدایی، روان پزشک و مدیر گروه روان پزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی رفتیم تا با این بیماری شایع بیشتر آشنا شویم...
ابتدا بفرمایید اسکیزوفرنیا چیست؟
اسکیزوفرنیا یک بیماری واحد نیست بلکه گروهی از بیماری ها با سبب شناسی، سیر و سرانجام متفاوت است که به علت نشانه های مشترک بالینی تحت یک عنوان نامیده می شوند. این نشانه های متفاوت مربوط به حوزه های اندیشه، عاطفه، ادراک و رفتار است. هوش و قوای شناختی به طور نسبی کمتر دچار نارسایی می شود. اسکیزوفرنیا نمونه اصلی روان پریشی ها را تشکیل می دهد.
و تعریف روان پریشی؟
روان پریش ها گروهی از نابه سامانی های شدید روانی هستند که مهم ترین مشخصه آنها اختلال شدید در کارکردهای روانی و قطع ارتباط با واقعیت است. برخی روان پریشی ها عضوی هستند یعنی عامل آنها در دستگاه عصبی مرکزی با چشم یا وسایل تشخیصی نوین قابل مشاهده است. برای نمونه، ضربه و شکستگی جمجمه که به جراحت مغز منجر می شود امکان دارد با توهم و هذیان همراه گردد که حاکی از قطع ارتباط با واقعیت و ممیزه روان پریشی است. اما اکثر روان پریشی ها جنبه کارکردی دارند یعنی قادر به مشاهده آسیب شناسی مغزی در آنها نیستیم اما کارکرد مغز نابه هنجار شده است. اسکیزوفرنیا، نابه سامانی های هذیانی، نابه سامانی اسکیزوفرنیا و موارد متعدد دیگر جزو روان پریشی های کارکردی هستند البته ما می دانیم که در روان پریشی های کارکردی، بیوشیمی مغز دچار نابه هنجاری است و احتمالا ناقل های عصبی یا نوروترانسمیترها اشکالی پیدا کرده اند. روان پریشی ها در اصطلاح عامه دیوانگی و در اصطلاح فقهی و حقوقی جزو انواع جنون خوانده می شوند.
به واژه های جنون و دیوانگی اشاره کردید. آیا استفاده از این واژه ها را تایید می کنید؟
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
چرا بسیاری از مردان از نظر احساسی ضعیف هستند؟
خوب این تقصیر مغزمردانه است. دکتر دیوید پاول، رییس مرکز بینالمللی مطالعات سلامت میگوید: « سیمکشی مغز مردان متفاوت است.» او توضیح میدهد که ارتباط بین نیمکره چپ مغز، جایگاه منطق، و نیمکره راست مغز، محل عواطف و احساسات، در زنان قویتر است: «ارتباط بین دو نیمکره در زنان شبیه یک بزرگراه است، بنابراین میتوانند به راحتی بین دو نیمکره حرکت کنند. اما در مردان این ارتباط مانند یک کوره راه باریک است که باعث میشود دسترسی به احساسات برای ما مردها چندان آسان نباشد.»
این میتواند توضیحی برای نتایج 125 مورد مطالعه در فرهنگهای مختلف باشد: در این بررسیها مشاهده شد که مردها و پسرها همواره در تفسیر پیامهای غیرکلامی نهفته در ژست بدن، حالت صورت و لحن صدا دقت کمتری دارند.
همچنین واکنش مردان نسبت به احساسات ضعیفتر است و زودتر هم آنها را فراموش می کنند. در آزمایشی که در دانشگاه استانفورد انجام گرفت، عکسهایی از صحنههای تکاندهنده یا ناراحتکننده باعث تحریک بخش گستردهتری در مغز زنان شد. پس از سه هفته، زنان در مقایسه با مردان جزییات بیشتری از این تصاویر را به خاطر داشتند.
به همین صورت محققان گمان میکنند که یک زن ممکن است به خاطر بگو مگو یا بیاعتتنایی کوچکی که شوهرش مدتهاست فراموش کرده همچنان ناراحت و عصبانی باشد.
پسرها در سن یک سالگی در مقایسه با دختران ارتباط چشمی کمتری برقرار میکنند و به اشیای متحرک مثل ماشین توجه بیشتری نشان میدهند تا چهره انسانها. هم پدرها و هم مادرها با پسرانشان کمتر در مورد عواطف و احساسات صحبت میکنند (به جز خشم)، و دایره لغات ذهن پسرها شامل تعداد کمتری از واژههای مربوط به احساسات میشود.
در زمین بازی- اگر نه در خانه- پسرها یاد میگیرند که جلوی اشکشان را بگیرند و ترسی از خود نشان ندهند. چهره آنها، که زمانی به اندازه دختران نشان دهنده احساسشان بود، با رسیدن به سنین دبستان جدی تر میشود.
در سنین بزرگسالی مردان از کلمات کمتری استفاده میکنند و صحبت کردن را حداقل در جمع ابزاری برای بالا بردن موقعیت خود میدانند، برعکس خانمها که برای نزدیکی به دیگران با آنها وارد صحبت میشوند. مردان حتی هنگام صحبت با دوستانشان هم در حال تبادل اطلاعات در مورد خرید ، ورزش، ماشین یا کامپیوتر هستند.
چرا مردان منفجر میشوند؟
اگر چه زنان هم به اندازه مردان عصبانی میشوند ، اما خشم همچنان یک ویژگی مردانه به حساب میآید. دکتر کنث دیلیو کریستین، روانشناس و نویسنده میگوید: «خشم به این علت به وجود میآید که شخص به علت سرکوب کردن احساسات خودش دچار سرخوردگی شدید میشود با این وجود این کاری است که مردان انجام میدهند، چون میترسند که اگر کمی به احساساتشان بها بدهند دیگر کنترل آن از دستشان خارج میشود. اگر شما همه ابعاد وجودتان را رشد ندهید اگر یاد نگرفته باشید که چهطور با احساساتتان کنار بیایید، تبدیل به سایهای میشوید که فقط بخش کوچکی از شخصیتتان را نشان میدهد و طولی نمیکشد که این بنای سستی که از خود ساختهاید فرو میریزد.»
در مقاله ی بعد حتما با ما باشید تا راهکارهایی ارائه دهیم که یک مرد در کنار مردانگی اش ،احساساتش را هم بروز دهد.
و همین طور یک زن بتواند به همسرش برای ابراز احساسات آسان تر کمک کند.
برای آنکه احساسات بیشتر در زندگی آقایان وارد شود ، رعایت این نکات توصیه می گردد:
آقایان اینها را امتحان کنید!
«مردانی که بیش از همه احساساتشان را پنهان میکنند احتمالا حساسترین مردها هستند!»
با این حال شما آقایان میتوانید بدون گریه و زاری راه انداختن، احساساتتان را ابراز کنید.
خوب، چرا شروع نمیکنید:
یک خروجی خلاقانه برای خودتان ایجاد کنید.
سرگرمیهایی مثل نقاشی یا هر هنر مورد علاقه تان ، میتواند ابزار خوبی برای غلبه احساسات یک مرد باشد. یادتان باشد که بسیاری از آثار برجسته هنری و ادبی جهان توسط جنسی خلق شدهاند که گفته میشود احساس ندارد!
استرس و خشم خود را از طریق ورزش تخلیه کنید.
وستوور میگوید: « وقتی به جایی میرسید که فقط میخواهید سرتان را به دیوار بکویید ، یک وقفه 10دقیقهای برای آرام کردن شما کافی است.»
می توانید مواقعی که دچار احساسات شدید میشوید ، جایی پیدا کنید و روی زمین شروع به شنا زدن کنید.
سعی کنید « یک کمی » از احساساتتان را بروز دهید.
کلمن پیشنهاد میکند: این روش را با احساساتی آغازکنید که میتوانید کنترلشان کنید ، یک گوش شنوا پیدا کنید و از عبارت « یک کمی» استفاده کنید گفتن اینکه «یک کمی» ناراحتید یا «یک کمی» میترسید ، بیخطرتر از این به نظر میرسد که بخواهید آسیبپذیری خود را کاملا بیان کنید.
وقتی به جایی میرسید که فقط میخواهید سرتان را به دیوار بکویید ، یک وقفه 10دقیقهای برای آرام کردن شما کافی است.
به سمت ناراحتیهایتان بروید.
بهجای اینکه از احساساتی که نمیدانید چهطور با آنها کنار بیایید اجتناب کنید ، بیشتر به آنها بپردازید. شما به زمان و تلاش نیاز دارید تا یاد بگیرید چگونه احساساتتان را کنترل کنید ، چرا که باید مغزتان دوباره آموزش ببیند. اما نگران نباشید، به مرور زمان این کار برایتان آسانتر میشود.
خانمها ، حواستان باشد!
در اینجا روشهایی وجود دارد که شما خانمها میتوانید از آنها استفاده کنید تا همسرتان بتواند با احساساتش راحتتر برخورد کند.
برای صحبت کردن در کنار همسرتان باشید تا او احساس کند در کنار اوهستید نه در مقابلش.
هنگام صحبت با او در کنارش باشید نه روبهرویش.
روانشناسان معتقدند وقتی رودر روی یک مرد قرار میگیرید باعث میشوید او احساس رقابت یا مقابله کند ،به جای اینکه از آن سوی میز به او خیره شوید ، در یک سمت در کنار شوهرتان بنشینید.
با هم به یک فعالیت فیزیکی بپردازید.
وقتی با شوهرتان پیادهروی میکنید ، سد دفاعی او شکسته میشود. بگذارید موضوع صحبت خود به خود پیش بیاید هرگز یک مرد را مجبور نکنید در مورد چیزی حرف بزند.
هرگز یک مرد را برای حرف زدن راجع به یک روز بد تحت فشار قرار ندهید.
اگر مرد شما روزی طاقتفرسا را پشت سر گذاشته، شاید بخواهد از رنج و ناراحتی آن رها باشد. چه فایدهای دارد که تمام شب را در احساس بدبختی بگذرانید وقتی این کار گرهای از کارتان را باز نمیکند؟
نشان دهید ، فقط حرف نزنید.
صحبت کردن شاید برای یک زن محبوبترین شکل عشق ورزیدن باشد ، اما مردان رابطه زناشویی را نوعی وسیله برقراری ارتباط میدانند. مردان بخش عظیمی از احساسات خود را به صورت فیزیکی ابراز میکنند. به جای اینکه مرد را مجبور کنید احساسش را در قالب کلمات ترجمه کند ، به زبان خودش صحبت کنید.
بگذارید مردتان بداند که به چه نوع حمایت عاطفی نیاز دارید.
مردان نیز مانند زنان میتوانند از لحاظ عاطفی نسبت به همسرشان حساس و حمایتگر باشند ، اما اغلب وقت آنها کفایت نمیکند. مردان به این مسایل بیتوجه نیستند ، اما شما خانمها باید به آنها فرصت دهید تا بدانند چه میخواهید و در چه زمانی به آن نیاز دارید.
از همسرتان نظرخواهی کنید.
در یک روز آرام از شوهرتان بپرسید: آیا من تا به حال کاری کردهام که فکر کنی دیگر مثل روزهای اول به تو احترام نمیگذارم و تحسینت نمیکنم؟ به او بگویید که چقدر از داشتن او خوشحالید و اینکه متاسف هستید که در اغلب موارد نمیگذارید او این را بداند. اینجاست که همسرتان دهانش باز میماند!!
پدر و مادر و نوجوانان:
در مقابل هم، یا در کنار هم؟
نار آمدن با نوجوانان برای اغلب بزرگترها کاری دشوار و گاه غیرممکن به نظر می رسد. آنها نارضایتی، سرکشی، و خشم خود را ( که جزو احساسات رایج این دوره هستند) به شیوه ای ناشیانه و گاه به بدترین نحو ممکن بیان می کنند. اما اگر والدین و نوجوانان هر دو یاد بگیرند احساسات خود را با احترام به هم بیان کنند، هر دو از نتیجه کار، راضی تر خواهند بود.
برخی والدین نیز با فرزندانشان مانند قهرمانان رفتار می کنند. موفقیت های فرزندانشان را نهایت لیاقت آنها می بینند. آنها نمی خواهند نوجوانانشان مستقلاً بیندیشند و ممکن است از نوجوانان برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای خود استفاده کنند و اگر فرزندشان همکاری نکند، آسمان را به زمین می دوزند.این که یک نوجوان عصبانی بخواهد اکثر تصمیم ها را خودش بگیرد، تا حدودی خوب است. اگر شما در حال حاضر به برخی از مدیران موفق هم توجه کنید، خواهید دید که آنان نیز مانند نوجوانان شما یک دنده هستند!
یک روان درمانگر می گوید: من بیشتر از همه، نگران بزرگسالانی هستم که در حال حاضر بیشترین آمار خودکشی را به خود اختصاص داده اند. اغلب آنها افرادی بوده اند که در دوران نوجوانی ناراضی و شاکی بوده اما هرگز خشم خود را نسبت به والدین ابراز نکرده و سرکشی نکرده اند. هر وقت نوجوانان از ما عصبانی می شوند، ساده ترین راه این است که حق را به خود بدهیم و از خود بپرسیم: آنها چطور می توانند اینقدر ناسپاس باشند؟ یا اینقدر ناراضی باشند؟ بعد ممکن است بگوییم: من پدر یا مادر او هستم، او فرزند من است؛ من رئیس هستم.
برخی والدین نیز با فرزندانشان مانند قهرمانان رفتار می کنند. موفقیت های فرزندانشان را نهایت لیاقت آنها می بینند. آنها نمی خواهند نوجوانانشان مستقلاً بیندیشند و ممکن است از نوجوانان برای جامه عمل پوشاندن به آرزوهای خود استفاده کنند و اگر فرزندشان همکاری نکند، آسمان را به زمین می دوزند.
برخی والدین از روش تهدید استفاده کرده و در برقرار کردن انضباط زیاده روی می کنند و از آنجایی که همه ما گناهکار هستیم، هر کسی ممکن است گناهش را به حساب اشتباه والدینش بگذارد. نوجوانان ما باید یاد بگیرند که خشم خود را در قالب کلمات مناسب بیان کنند، قرار نیست انتقام گیری نماییم بلکه باید حقایق را به گونه ای محبت آمیز و با احترام بیان کنیم.
یکی از والدین آگاه که فرزند نوجوانش از دست او عصبانی شده بود می گوید: فرزندم از دست من عصبانی است، زیرا به او اجازه رفتن به جایی را نداده ام. من خوشحالم که او بزرگ شده و نظرات خود را بیان می کند، او مرا دوست داشته و به من اعتماد دارد همین دلایل کافی است که خشم خود را با من قسمت کند. اما ترجیح می دادم این خشم را به گونه ای محترمانه تر بیان می کرد.
ادامه مطلب.../b>/strong>/font>
روانشناسی رنگ سبز
رنگ سبز، رنگ سردی است که نماد طبیعت است.
رنگ سبز، نشانگر آرامش، خوشبختی، سلامتی و حسادت است.
پژوهشگران دریافتهاند که رنگ سبز میتواند باعث افزایش قابلیت خواندن گردد. برخی از دانشآموزان و دانشجویان با قراردادن یک برگه شفاف سبز رنگ بر روی صفحه کتاب، میتوانند مطالب را با سرعت بیشتری از حدّ معمول بخوانند و درک کنند.
رنگ سبز، از دیر باز نماد باروری بوده و در قرن پانزدهم برای لباس عروسی به کار میرفته است.
از رنگ سبز در دکوراسیون به دلیل اثر آرام بخشی آن استفاده میشود.
رنگ سبز باعث کاهش استرس میشود. کسانی که در فضای کاری سبز رنگ کار میکنند، کمتر دچار دردهای دستگاه گوارش میشوند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ازدواج با کسی که والدین تمایل ندارند
عشق چیست و آیا لازمه ی ازدواج است؟
اختلاف طبقاتی چه پیامدهایی می تواند به همراه داشته باشد؟
مسائل مهم در دوران نامزدی خانمها
دلواپسی های دوران نامزدی ( قسمت اول)
عشق و عاشقی های دوران نامزدی
نامزدی ،بهترین فرصت عاشقی
راز تفاوت ساختار جسمی و روانی زن و مرد
Emotional Intelligence
[عناوین آرشیوشده]